تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

خلاصه قسمت چهلم جواهری در قصر!

... و یانگوم تمایلی برای خروج از منطقه شیوع بیماری ندارد و اعلام می کند شرایط او با مردم شهر یکسان است و همکارانش او را تنها رها کرده اند تا بمیرد او افسر مین جانگ هو می پرسد من چه اشتباهی کرده بودم؟...

یانگوم در حضور افسر مین


افسر مین جو به او می گوید او اشتباه و گناهی مرتکب نشده است بلکه فقط مانعی برای افراد سود جو است ! و به او می گوید ضعف خود را دور کنید چون من بانو سوی ضعیف دوست ندارم !!

اشک در چشم یانگوم


یانگوم و مین جو توسط مردم شهر احاطه می شوند ، مردمی که به جهت رها شدن از سوی ماموران دولتی بسیار عصبانی بودند و حتی تصور می کنند یانگوم برای نابودی کامل آنان در شهر باقی مانده است...

مردم می هوان جر و


مردم شهر شروع به زدن افسر مین جو می کنند...

آقا نزن


یانگوم که نمی تواند این صحنه را تحمل کند به مردم شهر اعلام می کند که او یک بانوی پزشک است و قصد دارد تا همه مردمان شهر را مداوا کند! او اعلام می کند کودکان و بیماران را به بیمارستان منتقل کنند...

یانگوم ....


یانگوم که داروی بسیار کمی از شهر مجاور همراه خود آورده بود ... نمی توانست با این مقدار دارو کسی را درمان کند ... و حتی میزان کم دارویی که او تهیه کرده بود را کسی می رباید...

همه دارو می خوان


مردم شهر که از عدم وجود دارو در در شهر مطلع می گردند دوباره به افسر مین جو هجوم می آورند ولی یانگوم مجدداً جان او را نجات می دهد..

دوباره زدن


و مردم اجازه می دهند تا افسر مین برای تهیه دارو از شهر خارج شود و به او اخطار می دهند اگر پس از یک روز باز نگردد بانو پزشک سو یانگوم را سریعاً می کشند..


لذا افسر مین برای تهیه دارو از شهر خارج می شود و یانگوم در شهر به تنهایی باقی می ماند...


یانگوم که کم کم امیدش به بازگشت افسر مین جو کم شده بود در دل خود می گوید همین که بار اول بازگشتی تا مرا پیدا کنی برای من کافی بود...

در حال مدوا 


یانگوم که آن شب تماماً به مداوای بیماران مشغول بود دیگر هیچ توانی برایش باقی نمانده بود و ضعف بر او چیره شده بود با این وجود نمی توانست به ندای بیماران در حال مرگ پاسخ ندهد و همه بیماران از او می پرسیدند آیا افسر مین جو با دارو باز خواهد گشت؟...

افسر مین باز خواهد گشت


این جمله آنقدر تکرار می شود که او نیز تصور می کند که افسر مین جو هرگز به شهر باز نمی گردد تا کشته شود...

مردم می پرسند که افسر مین بر می گردد

(هیچ صاحب منصبی به شهر طاعون زده نمی آید تا اثبات کند صاحب منصبی با فکر است)

مثلا دران چاره می کنن


افسر مین جو به شهر مجاور می رسد ولی متوجه می شود که در آن شهر نیز بیماری شیوع پیدا کرده است و دارویی برای تهیه نیست..

افسر مین ...


و حتی گیومیونگ از یو-ری (یوئلی) می پرسد برای این کارش چه مزدی می خواهد و یو-ری جواب می دهد مالکیت تام مزارع گیاهان دارویی چویی را !!!

کیو میونگ


مردم که ضغف شدید یانگوم را مشاهده می کنند فکر می کنند او آنها را فریب داده و خود تمام این مدت این بیماری را داشته و فقط افسر مین را رهایی داده است بعلاوه اینکه افسر مین جو صبح نیز باز نمی گردد...

اعصاب خورد


یانگوم را در انباری زندانی می کنند و حتی قصد دارند او را بکشند که پیامی می رسد آتش آتش! و فرصت نمی کنند یانگوم را بکشند..

یانگوم زندانی


کل شهر در آتش می سوزد و یانگوم هنوز در انبار زندانی است و دود انبار را پر کرده است.. او فریاد می زند کمک کمک ولی ظاهراً هیچ کس نیست که به داد او برسد..


یانگوم که دیگر رمقی ندارد نیمه بیهوش در کف انبار می افتد و فقط به لحظات مرگ مادرش و بانو هن فکر می کند.. و هیچ امیدی برای زندگی ندارد ...

در انبار


در این لحظه افسر مین جو به شهر باز می گردد و شهر را می بیند که در آتش می سوزد و اثری از یانگوم نیست او حتی محل او را نمی داند ولی به جستجو ادامه می دهد..

افسر مین اومد


او در نهایت او را در حالت بی هوش می یابد و از آتش خارج می کند...

برو بیرون


او که فکر می کند یانگوم دنیا را ترک کرده سراسیمه  و پیوسته به او می گوید تا به هوش بیا...

او و و و و


تا اینکه بالاخره یانگوم به هوش می آید یانگوم از افسر مین تقاضای بخشش می کند زیرا به او می گوید دیگر امیدی برای بازگشت او نداشته است..

نه بابا


آندو به شهر بازمی گردند و افسر مین جو به مردم می گوید که مگر به شما نگفتم که باز می گردم و اعلام می کند برایتان پزشکی از شهر آورده ام....


وقتی یانگوم از یانگ داک می پرسد که چطور توانسه به شهر وارد شود می گوید : به آنها گفتم من هم بیمارهستم...

از کجا!!!!!!!!!!!!!111


مادری نوزادش را پیش یانگ داک می آورد و اعلام می کند که در شهر قطحی بوده امیدی نداشته و مجبور شده با وجود طاعون به او شیر دهد ولی هنگامیکه یانگ داک او را معاینه می کند متوجه می شود که علامتی از بیماری در او وجود ندارد... و یانگ داک متوجه می شود که این بیماری واگیردار نیست...

مادر غصه دار


یانگوم از مین جو می خواهد تا از خانواده ها سوال کند تا ببیند آیا تمام اعضا به بیماری دچار شده اند و خود نیز برای بررسی بیشتر به گردش در شهر می پردازد...

همه هستند


در قصر نیز دیگر هیچ امیدی به بازگشت یانگوم ندارند و حتی برای خالی کردن پست او نیز اندیشیدند ولی به قصر خبر می رسد که شهرهای دور نیز دچار بیماری شده اند.. و شاه از این موضوع بسیار نگران است..

در حال تصمیم


و یانگوم در نهایت مبدا بیماری را در گیاهان مزارع می یابد و متوجه می شود مردم این جا به دلیل قحطی امسال از محصولات آفت زده و سمی استفاده کرده اند و حتی شهر های مجاور و کوهستان ها نیز مزارع دچار بیماری شده اند...

یانگوم در حال حل مسعله

و نتیجه می گیرند که این بیماری طاعون نیست بلکه مسمومیت غذایی حاصل از مصرف گیاهان آفت زده است..

مسعله رو حل کرد


لذا یانگ داک و یانگوم زنجبیل را که خاصیت سم زدایی داشت به مردم توصیه می کنند...

پیش به سوی مداوا


حال مردم بهتر می شود ولی به دلیل عدم وجود آذوقه در شهر مردم در قحطی و گرسنگی قرار می گیرند...

قحطی


افسر مین و یانگوم برای تهیه آذوقه به شهرهای مجاور می رود ولی متوجه می شود که تمام شهرها دچار بیماری شده اند و مزارع همه آفت زده است...

افسر مین


بانو چویی هم که متوجه می شود پزشک بانو کارش را خوب انجام داده  قصد دارد تا پاداش بزرگ او را که مالکیت تام مزارع دارویی چویی چویی بود به او واگذار کند که ناگهان خبر می رسد یانگوم برگشته است!

یانگرو داره خبر می ده


هنوز یانگوم و مین جو به قصر بر نگشتند که اعلام می کنند شما دوتا اخراجید !! ولی مین جو توضیح می دهد که قضیه مهمتری در میان است.. و منشاء بیماری را یافته اند..

افسر مین تو ضیح می دهد


بانو چویی که از این موضوع عصبانی است اعلام می کند چنین چیزی ممکن نیست و ادعا می کند بانوان هر روز در قصر از این سبزیجات می خورند..

عصبانی

و برای اثبات ادعای خود در مقابل چشم همگان از سبزیجات وارد شده به قصر استفاده می کند...

داره می خوره


و او نیز به سرعت بیمار شد...

بانو چویی بیمار


و یانگوم را برای مداوی او به اتاقش اعزام می کنند ولی او به محض اینکه یانگوم را می بیند تعجب می کند و به او می گوید چرا تو؟

یانگوم برای مدوای ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد