تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

قسمت 30 امپراطور دریا

یوم مون به خودش میاید و سریع از اونجا جیم میزنه و گونگ بوک هم میره دنبالش ولی گمش میکنه

 

جانگهوا در کما به سر میبره و لرد کیم خیلی نگرانه از حکیم در مورد اون میپرسه که حیکم میگه چاقو به نقطه حیاتی نخورده ولی زخم عمیق و زنده موندش در هاله ای از ابهمه

گونگ بوک که هنوز هویت مجروح براش روشن نیست  از بابت این اتفاق از لرد کیم عذر خواهی میکنه و به لرد کیم میگه من مراقبت از چانگهی را شدیدتر میکنم و اونها را دستکیر میکنم و من یک طبیب ماهر از چین برای افرادم آوردم  اگه اجازه بدین اون میفرستم که بیاد که لرد کیم هم قبول میکنه

در همین حال ، حال جانگهوا بدتر میشه و لرد کیم داخل میره که افراد یوم مون می رسند و گونگ بوک قضیه برای اونها تعریف میکنه و میگه که لرد کیم زنده است و یکی از پیشخدمنهاش زخمی شده و حالش بده .گونگ بوک به یون میگه افراد را بردار و همه جا دنبال اونها بگرد و باید اونها را زنده دستگیر کنی

محافظ جانگهوا  که از دست بک ینگ شکست خورده از گونگ بوک می خواد که به اون هم اجازه بده که دنبال فراریها بگرده که سون جونگ اون را می شناسه و تا حدی به هویت فرد مجروح پی میبره

یوم مون که از اتفاق افتاده خیلی ناراحته و اتفاقات را مرور میکنه

در همین حال بک ینگ میاید و با هم در حال فرار هستند که می بینند که از بندر محافظت میشه که یوم مون به بک ینک نشان عبور را میده و میگه تو از چانگی برو بیرون . وخود یون مون میاید بره که دیده میشه و فرار میکنه

فردا رییس موچانگ این قضیه را به گونگ میگه و میگه که اونها فرار کردند و گونگ بوک میگه افراد خودمون را به مقرر لرد کیم بفرستید

سون جونگ مراقب جانگهوا را دم خونش جلوش میگیره و می فهمه که شخص مجروع جانگهواست .و میره که گونگ بوک بگه که یاد حرف جانگهوا میوفته و بی خیال میشه

افراد گونگ بوک در مقرر لرد کیم مستقرر می شند که رییس موچانگ میگه ما باید برای محافظت از کشتی یکی از گروه های تجاری موجینجو به اونجا بریم و معلوم نیست وقتی به موجینجو میریم چه اتفاقی میوفته . دز همین حالا گونگ بوک به یاد اون شب میوفته ومیگه من حدس میزنم که طرف یوم مون بوده و احتمالاً بانو جمی پشت این ماجراست چون وزیر ارتش در موجینجو است و جون بانو جمی را در یانگزو نجات داده …. تا اینکه گونگ بوک میگه معلوم نیست چرا وزیر می خواد لرد کیم را بکشه ؟

خوب در غایب یوم مون لرد کیم مراقبت از جانگهوا را به عهده می گیره  که خبر میرسه گونگ بوک اومده اونجا

لرد کیم به گونگ بوک میگه من قدر کار تو را میدونم اما باید افرادت را با خودت ببری تا دزدان را سرکوب کنی من مراقب خودم هستم . زندگی عزیزترین کس من در خطره من حتما می فهمم که پشت این ماجراست .گونگ بوک در مورد رابطه  لرد کیم با وزیر ارتش می پرسه که لرد کیم میگه اون از افراد بازرس که کل است من و بارزس کل با هم رابطه معکوس داریم  و گونگ بوک قضیه ملاقات بانو جمی و وزیر مذکور را به لرد کیم میگیه و میگه که وزیر قصد کشتن شما را داره

بانو جمی از یوم مون در مورد کشتن لرد کیم میپرسه که یوم مون میگه گونگ بوک اومد اونجا و من شکست خوردم و بانو جمی میگه با این مهارت چطور شکست خوردی .بانو جمی با نگاه معنا داری میگه نکنه به خاطر جانگهوا بوده چون من شنیدم که اون رفته به چانگهی که یوم مون هم میگه من دلیل خودم را داشتم واز اونجا میره و بانو جمی میگه اگه اینطور بخواهد ادامه بده این هم برای من دردسر میشه

ارباب یی هم به یوم مون میگه نگران نباش تو اگه موفق میشی فقط به نفع بانو جمی میشد حالا هم که موفق نشدی اون ضرر میکنه .حالا بانو جمی کارمشکلی برای پاک کردن این گند داره.تو لازم نیست در این مورد فکر کنی .باید در مورد حمله به گونگ بوک تمرکز کنی

سون جونگ هم که عذاب وجدان گرفته پیش گونگ بوک میره ومیگه اون کسی که توی خونه لرد کیم زخمی شده جانگهواست و اون سرپرست یک گروه بزرگ تجاری در موجینجوست همون گروهی که مسئولیت حفاظت از کشتیهاش را به تو داده . یون هم به گونگ بوک میگه هاجین هم قبلاً گفته که جانگهوا توی چانگهی دیده پس شاید سون جونگ راست میگه

گونگ بوک با سرعت نور به خونه لرد کیم میره و از لرد کیم در مورد حال جانگهوا میپرسه

و به بالین جانگهوا میره و ابراز احساسات میکنه

لرد کیم از گونگ بوک در مورد آشنایی با جانگهوا می پرسه که گونگ داستان زندگیش را میگه که اون برده بوده و الکی متهم به همکاری با دزدها شده جانگهوا نجاتش داده تا دوباره در یانگزو برده بوده …… و از این حرفها

و لرد کیم هم میگه من بعد از جنگ به عنوان فرستاده به چانگ ان رفتم و دیم که جانگهوا در فاحشه خونه کار میکنه و من اون را اوردم شیلا و وقتی فهمیدم که از خانواده اصیله خواستم آستین بزن براش بالا که خودش خواست تجارت کنه و من هم کمکش کردم وکار را شروع کرد بانو جمی به دلیل حمایت من از جانگهوا  می خواست من را بکشه

وزیر ارتش وقتی می فهمه خیلی عصبانی میشه و بر سر بانو جمی ( مثل اون موقع که سر بانوان دربار در یانگوم داد میزد ) فریاد میکشه و میگه این چه گندیه که زدین حالا ما توی درسر می افتیم و بانو جمی که مدل موهاش را عوض کرده  هم عذر خواهی میکنه و چانگ کیوم هم می خواد خودی نشون بده و میگه من دوباره یک سری ادم کش میفرستم که وزیر اون را دعوا میکنه و میگه من باید به چانگهی برم و نامه عالی جناب را به لرد کیم بدم و بانو جمی هم چنان عصبانی میشه که خدا را دیگه بنده نیست

مک بون برای بانو جمی خبر میاره که ارباب سول و ارباب جو برای دیدن اون اومدند 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد