تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

خلاصه قسمت 33 امپراطور دریا

ارباب سول را به چانگهی میبرند و مقدمات درمان را شروع می کنند و حکیم هم ارباب سول معاینه می کنه و همه نگران حال ارباب سول هستند

حکیم بعد از معاینه از ارباب سول قطع امید میکنه ارباب جو میگه بیخود باید اون را به هر طریقی شده نجات بدی و گونگ بوک با شنیدن این حرف میره به بالین ارباب سول میره

گونگ بوک ابراز احساسات میکنه و  چی ریانگ هم از دور شاهد این کاره

ارباب جو میاید بیرون به یون میگه دیگه کافیه لازم نیست دارو درست کنید دکتر قطع امید کرده و یون که خیلی ناراحته میگه دکتر چطور میتونه این را بگه من با دستهای خودم اون را میکشم که ارباب جو یون را آرام میکنه ولی یون میگه همین الان باید افراد را جمع کنیم و بریم جینول را خراب کنیم که ارباب جو سر یون داد میزنه ومیگه تو این وضعیت اگه ما شتاب زده عمل کنیم به کل نابود می شیم پس بهتر آروم باشیم که گونگ هم میاید اونجا و به رییس موچانگ میگه همه افراد را آماده کنید ما به جینول حمله می کینم و من باید سر ارباب یی و یوم مون را برای ارباب سول بیارم و به ارباب جو میگه اگه من نتونم برای ارباب کاری بکنم وقتی اون مرد بقیه عمرم را افسوس می خورم و اگه نتونم سر ارباب یی و یوم مون را برای ارباب سول بیارم همون بهتر که توی جنگ بمیرم 

 

گونگ بوک و افرادش به سمت جینول میرند و بعد از تقسیم وظایف به اونجا حمله می کنند ولی می بیند که ارباب یی و یوم مون از اون جا جیم زدند جزیره خالیه و کسی اونجا نیست

در همین حال یون چند نفر را دستگیر میکنه از جمله یکی از سر دسته دزدها توی اسیر شده است

یون اقرار گیری را شروع میکنه ولی سر دسته میگه ما فقط وظیفه داشتیم اینجا را پاک سازی کنیم و به جزیره سانچونگ بریم ما واقعاً نمی دونیم ارباب یی و یوم مون کجا رفتند .گونگ بوک میگه شما چند پایگاه دارید بگو توی کدوم پایگاه هستند که سردسته میگه درسته پایگاههای دیگه ای هم هستند ولی من نمی دونم کجا رفتند که یون میگه باید اینها بکشیم که گونگ بوک میگه ما باید ارباب یی و یوم مون را بکشیم نه اینها و تو با کشتن اینها نمی تونم خشمت را خاموش کنی

گونگ بوک میاید جای همیشگی یوم مون توی اون جزیره و به افق می نگارد و صحنه تیر خوردن ارباب یی میاید جلوی چشماش

بک کینگ یا بک ینگ خبر حمله گونگ بوک را به ارباب یی میده و رییس جانگ به ارباب یی میگه با این وضع شما نباید مدت زیادی در یک جزیره بمونید و باید مدام از این جزیره به جزیره دیگه ای برین و ارباب یی هم در مورد ارباب سول می پرسه که جونگ دال میگه اون هنوز زنده است و لی همین امروز و فرداست که بمیره و ارباب یی میگه حمله به سواحل و کشتیها متوقف کنید و به تجدید قوا بپردازین
حکیم ارباب سول ر ا معاینه میکنه و میگه که فعلاً خطر رفع شده .ارباب سول به چی ریانگ میگه ما باید به یانگزو بر گردیم . چی ریانگ و ارباب جو میگند با این وضعی که شما دارین نمی تونیم به یانگزو بریم که ارباب سول میگه از حالا دیگه گونگ بوک آرامش خودش را از دست داده و اعصابش خورده و اگه برای تجدید قوا به یانگزو بر نگردیم هم اون و هم افرادمون را از دست می دیم  و ما باید به یانگزو برگردیم در همین جال گونگ بوک هم به اونجا میاید

 

ارباب جو به گونگ بوک میگه که ما باید به یانگزو بر گردیم ولی گونگ بوک میگه اصلاً حرف برگشت را نزنید که من اینجا خیلی کار دارم که چی ریانگ میگه پدرم این را خواسته و در یانگزو بهتر میشه پدر را درمان کرد و اونجا حکیمهای ماهرتری داره و امکانات بیشتر داریم . ارباب جو هم میگه ارباب سول نگران تو بود که با آشفتگی بخواهی به یوم مون حمله کنی پس به حرف ارباب سول گوش کن

لرد کیم هم به جانگهوا میگه که ظاهراً امیدی به خوب شدن ارباب سول نیست که جانگهوا نگران میشه لرد کیم میگه که نگران نباش گونگ بوک حالش خوبه و در مورد کار بانو جمی و معاون دارایی می پرسه که جانگهوا مگیه بانو جمی متهم شده و باید ده هزار سکه جریمه بده .لرد کیم میگه بانو جمی از تو به همین راحتی نمیگذره و باید مراقب خودت باشی . در همین حالا خبر میارند که فرماندار به اونجا اومده 

چانگ گیوم به لرد کیم میگه بازرس کل شما را به پایتخت احضار کرده. گونگ بوک سر دسته دزدان را آزاد کرده و شما هم با آزادی اون موافقت کردین و اجازه دادین که گونگ بوک نیروی مسلح وارد شیلا بکنه اون با دزدان دریایی همکاری می کنه و شما متهم به تبانی با دزدان هستید. لرد کیم دستگیر میشه . این رفتار بعدها برای چانگ گیوم گران تمام میشه

 

جانگهوا به چانگیوم میگه این دامه چطور گونگ بوک و لرد کیم با دزدان تبانی می کنند . چانگ گیوم میگه اون ارباب یی را آزاد کرده و من الان به چانگهی میرم و اون هم دستگیر میکنم  .جانگهوا قضیه گروگان گیری را به چانگ گیوم میگه ولی چانگ گیوم میگه آزاد کردند سردسته دزدان جرم بزرگیه

چانگ گیوم میاد که بره جانگهوا جلوی همه دستش را میگیره و بهش میگه این دسیسه بانو جمیه چون به خاطر تحقیقات که از اون شده میخواد اینطور تلافی کنه  که چانگ گیوم میگه حتی اگه کار اون باشه دست من بسته است و کاری نمیتونم بکنم من بهت گفت که از جنگ با اون چیزی بدست نمیاری و برات گرون تمام میشه .هنوز دیر نشده تو باید ازاون معذرت خواهی کنی که جانگهوا قبول نمیکنه و چانگ گیوم میگه تو الان تنهایی و لرد کیم هم نیست من پیش بانو جمی وساطت میکنم  برو از اون معذرت بخواه

نیو چانگ خبر دستگیری لرد کیم را به بانو  جمی میده و مبگه فرماندار به چانگهی رفته تا گونگ بوک را هم دستگیر کنه .بانو جمی میگه خوب من که کار خودم را کردم حالا می مونه جانگهوا که ساختن کار اون هم زیاد مشکل نیست که خبر میرسه جانگهوا اومده اونجا

جانگهوا میگه لرد کیم را به پایتخت بردن و بانو جمی اینکه خوبه گونگ بوک هم که خیلی دوستش داری هم قراره دستگیر بشه .از همون اول هم تبانی با دزدان روشن بود که جانگهوا میگه این شما بودی که با دزدان همکاری کردین و حقیقت با گذشت زمان معلوم میشه . بانو جمی میگه من منتظر حقیقت هستم . جانگهوا میگه من هیچ وقت از تهدیدهای شما نمی ترسم و هرگز شما را نمی بخشم که بانو جمی میگه جمع کن که فقط کسانی که قدرتمند هستند تصمیم میگیرند که کسی را ببخشند یا نه تو همچین قدرتی نداری .هنوز هم اگه معذرت خواهی کنی من حاضر یک جورایی ببخشمت که جانگهوا میگه هرگز همچین اتفاقی نمی افته

جانگهوا از اونجا میره و بانو جمی از گستاخی اون عصبانی میشه

جانگهوا به مرافب خودش میگه همین الان به چانگهی برو به فرمانده جانگ بگو که فرماندار برای دستگیر تو داره میاید اونجا

چانگ گیوم به چانگهی میره ولی بهش خبر میدند که گونگ بوک و افرداش جیم زدند (جالب اینکه چانگ گیوم زودتر از مراقب جانگهوا راه افتاده بود)

و سه تفگدار عازم یانگزو هستند

ارباب یی یوم مون را احضار میگه و میگه گونگ بوک دیروز چانگهی را ترک کرده و داره به یانگزو میره افراد را بردار و بهش حمله کن که الان بهترین موقیعت برای کشتن اونه چون اون برای تجدید قوا داره به یانگزو میره . یوم مون میگه بهتر بزاریم اونها به یانگرو برند چون اون داره ارباب سول را به یانگزو میبره و نمی خوام توی این شرایط بهش حمله کنم . من قولم به گنگ بوک را شکستم  .غرور من با حیله های بزدلانه فاسد شده درسته که الان بهترین موقعیت برای نابودی اونه ولی اینهم یک حیله از روی ترس و بزدلیه و اگه اون توی این وضعیت کشته بشه من احساس خوبی نسبت به این مسئله ندارم .ارباب یی به یوم مون میگه این ترحم بی جای تو از کجا اومده چرا می خواهی فرصت به این خوبی را از دست بدی اگه اون شمشیری که توی قلبت داشتی کل شده باشه نمی تونی اون را شکست بدی(یعنی اگه کینه ات نسبت به اون کم بشه) .یوم مون میگه اون دوباره به شیلا بر میگرده حتی اگه قوی تر هم بشه من اون را شکست می دم

 

بانو جمی پیش ارباب یی میره و میگه که من نگران تو بودم که نکنه گونگ بوک بفرست تو را به درک و از این حرفها که ارباب  یی که مراتب نگرانی بانو جمی را کاملاً درک میکنه(که می خواست سر به تنش نباش موقع دستگیری) تشکر میکنه .بانو جمی میگه شنیدم که ارباب سول به یانگزو برگشته ولی حیف شد که گونگ بوک زنده موند که این مسئله من را غذاب میده ولی اون دیگه نمی تونه برگرده چون اون شما را آزاد کرده و به جرم همکاری با شما تحت تعقیبه و لرد کیم را هم به همین منظور مورد بازجویی قرار گرفته و شرش کم شده فعلاً و گونگ بوک هم نمی تونه به شیلا برگرده .من مقدمات کار شما با برهیا را فراهم کردم ولی لازم شما هم کاری برای من بکنید که ارباب یی هم میدونه که سلام گرگ بی طمع نیست میگه بفرمایید و بانو جمی میگه شما باید مراقب چند تا از اشراف زاده که با من رقابت دارند باشین چون اونها تهدیدی برای بازرس کل به حساب میرند و لازمه که شرشون کم بشه و این برای شما هم خوبه که ارباب یی قبول میکنه

ارباب یی میگه شنیدیم که جانگهوا هم شما را اذیت کرده که یوم مون گوشهاش تیز میشه. بانو جمی میگه اون فعلا کاری نمی تونه بکنه چون تنها شده لرد کیم که حمایتش مبکرد تحت بازجوییه و گونگ بوک هم که یانگزوست . بانو جمی برای فهموند برنامه اش به یو مون و اینکه دیگه یوم مون نباید کاری برای جانگهوا بکنه روی به اون میگنه و میگه جانگهوا  به خاطر کاری که کرده باید مرگ آرامی داشته باشه  ولی من می خواهم اون بدتر از اینها بهای خیانتش را بده و یوم مون که خیلی ناراحت میشه چیزی نمیگه 

نیو چانگ برای روز مبادا پایگاه هایی را که ارباب یی بیشتر توی اونها میمونه از جونگ دال میپرسه و جونگ دال هم اسم اون پایگاه ها را به نیو چانگ میده رییس جانگ هم این ملاقات مشکوک را می بینه

 

یوم مون هم برای عملیات شر کم کنی بک ینگ را احضار میکنه و میگه ما امشب به موجینجو میرم آماده باش

مک بونگ و سون جونگ که نگران جانگهوا هستند پیش جانگهوا اومدند و نگرانی خودشون ابراز می کنند و تقاضای ورود به گروه اون را دارند که جانگهوا میگه من می خوام یک مهمان خانه توی چانگهی بزنم و وقتی کارش ساختش تمام شد تو را مسئول اونجا میکنم پس تا اونموقع صبر کن

جانگهوا به مراقبش میگه که من به یانگزو میرم  مقدمات کار را فراهم کن و موجین به دنبال کشتی میره

یوم مون و بک ینگ هم دوباره تیریپ تروریستی همیشگی را میزنند و عملیات شر کم کنی  را شروع می کنند

 

یوم مون برای دادن گزارش کار به مقرر بانو جمی میره و قبل از اینکه پیش اون بره حرفهای بانو جمی را می شنوه

تی بونگ خبر سفر جانگهوا به یانگزو را به بانو جمی میده و بانو جمی میگه اون حتما می خواد بره پیش گونگ بوک و معلوم نیست چه نقشه ای داره . و به نیو چانگ میگه جلوی رفتن جانگهوا به یانگزو را بگیرید

یوم مون هم دستور کشتن جانگهوا را می شنوه

یوم مون خبر کشتن افراد مذکور را به بانو جمی میده و بانو جمی میگه بریم داخل باهات کار دارم که یوم مون میگه باید برم کار دارم . بعد از رفتن یوم مون بانو جمی دوباره افسوس خودش را از نداشتن کسی مثل یوم مون را به نیوچانگ میگه و میگه من اگه اون را برای خودم داشتم هر قیمتی را میدام . نیو چانگ میگه اون الان هم همه دستورات شما را اطاعت میکنه بانو جمی میگه نه اون هرگز کاری را که مخالف ارباب یی باشه انجام نمیده . اون را همانطور که به ارباب یی وفاداره می خوام

یوم مونه نگران جانگهواست و دودله .بک ینگ میگه ما برنمی کردیم که یوم مون میگه ما قبل از رفتن کار مهمتری داریم که باید انجام بدیم (نجات جانگهوا)جانگهوا به سمت بندر به راه میوفته و در راه افراد بانو جمی به اونها حمله می کنند و مو جین هم باهاشون مقابله میکنه ولی بالاخره کم میاره

 

 

در همین حال یوم مون و بک ینگ هم به اونجا میایند و به داد جانگهوا میرسند البته  یوم مون دیگه شناخته شده است . یوم مون تمام افراد بانو جمی را ردیف میکنه ولی تی بونگ و همدستش فرار می کنند 

  

یوم مون تمام افراد بانو جمی را ردیف میکنه ولی تی بونگ و همدستش فرار می کنند

یوم مون میاد که بره که جانگهوا اون را صدا میزنه و یوم مون که میبنه شناخته شده نقابش را بر میداره

 

یوم مون میگه بانو جمی اونها را فرستاده بود .جانگهوا میگه خودم حدس میزدم . یوم مون میگه بانو جمی می خواد تو را بکشه باید مراقب باشی که جانگهوا عوض تشکر میگه  اون تنها نیست تو هم مثل اون دنبال منی . دیگه چه چیزی بیشتر می خواهی از من بگیری .من یک زمانی احساس ترحم برای تو داشتم و برای سرنوشت تو دلسوزی کردم  که نمیذاشت به ارباب یی پشت کنی. اما الان من تو را دیگه درک نمی کنم . دیگه هیچ وقت نمی خوام تو را دوباره ببینم

یوم مون هم سریعاْ به هر طریقی که شده یک ساحل جور میگه و دوباره افق نگاری میکنه

 

در یانگزو افراد گونگ بوک در حال تمرین هستند که رییس موچانگ و گونگ بوک میاند اونجا و رییس موچانگ میگه باید کسانی را انتخاب کنیم که توانایی مبارزه روی دریا را داشته باشند در همین حال رییس یو خبر میاره که ارباب حالش وخیمه

 

گونگ بوک به بالین ارباب سول میره و ارباب سول برای اخرین بار به گونگ بوک میگه که مراقب گروه و چی ریانگ باش و به چی ریانگ میگه وقتی مردم خاکسترم را توی مسیر دریایی شیلا تا ژاپن پخش کن تا حتی بعد از مرگ هم کمک روحی به شما بکنم و متاسف که شما را تنها میزارم

 

و ارباب سول میمیره و روال کار را با عکس دنبال می کنیم

ارباب جو هم وارد میشه و با دیدن ارباب سول ناراحت میشه و میگه بهترین دوست من .چطور این کار را با ما کردی و اینطور رفتی حال ما چه کنم باید بلند شی همین حالا ولی ارباب سول دیگه مرده

خبر در گذشت ارباب سول هم به بقیه افراد داده میشه

تشیع جنازه هم برگزار میشه

و حالا دیگه گونگ بوک (ارباب جانگ ) رییس گروه تجاری سول پیانگ و همچنین رییس ارشد کمیته بازرگانان شیلایی در یانگزو ست(دی هندو ) که مقام بالایی هست و موهاش مانند اربابها می تونه بالا ببنده . چی ریانگ هم با ذکر این نکته به همه میگه این در خواست پدر بود و همه باید از فرمانده جانگ حمایت کنیم .

گونگ بوک هم میگه من خواسته ارباب را قبول کردم و مسئولیت گروه را به عهده گرفتم تا به هدفی که ارباب می خواست برسیم و تجارتومون در شیلا و ژاپن گسترش بدیم . من حتی جونم را فدا می کنم تا انتقام مرگ ارباب را بگیریم و دزدان دریایی را سرکوب کنم

جانگهوا هم به یانگزو وارد میشه و در بازار تاب می خوره

ارباب یی هم به همکارهاش در یانگزو که در کمیته تجاری بودند نامه میفرسته و ارباب چون(کسی که بیشترین حمایت را ارباب یی کرده تا رییس ارشد کمیته بشه) که تمایل زیادی به خرید و فروش برده داره در راس همه به جینول وارد میشه

در جلسه همه قول همکاری و حمایت از ارباب یی میدهند و میگند اجازه بده که کشتیهای ما ازا این آبها عبور کنند که ارباب یی قبول میکنه و میگه من برده هایی که شما نیاز دارین براتون تامین میکنم

 

ارباب چون که از گونگ بوک میترسه به ارباب یی میگه که رییس جدید کمیته با این امر مخالفه و حتی قرار دوباره به شیلا بیاد تا شما را سرکوب کنه ارباب یی می پرسه که کی دی هندو شده که بهش میگنه گونگ بوک .ارباب  یی که خیلی جا میخوره به یوم مون میگه اون هنوز کینه من و تو را توی دلش داره بانو جمی گفته که اون نمی تونه برگرده ولی اون از هر راه ممکنی به شیلا بر میگرده باید مراقب اوضاع باشی

گونگ بوک در حال نگارستن به افقه که چی ریانگ به اونجا میایدو گونگ بوک بهش میگه که من درخواست ارباب را قبول میکنم و مرافب شما هستم

چی ریانگ : رییس ارشد من به شما گفتم که مهم نیست پدرم چی گفته تو هیچ جایی در قلبت برای من نداری من تنها با تلاش و سعی نمی تونم همسر تو بشم .اگه تو می تونستی با تلاش کردن قلب کسی را به دست بیاری من هم موفق میشدم قلب تو را بدست بیارم (منظور چی ریانگ جانگهواست که گونگ موفق نبوده) من وقتی که زمان به قدر کافی گذشت و احساست نسبت به جانگهوا از بین رفت سعی میکنم که قلبت را بدست بیارم  پس در مورد من نگران نباش من خیلی صبر کردم تا این حرفها را بهم بزنی .

گونگ بوک در تمام این مدت فقط گوش میده و حرفی نمیزنه

گونگ بوک و چی ریانگ از ساحل بر میگردنند که یون می خواد خبر ورود جانگهوا را به گونگ بوک بده که با دیدن چی ریانگ تردید میکنه و با اصرار گونگ بوک میگه که بانو جانگهوا برای دیدن شما اومدهو گونگ بوک با نگاه به چی ریانگ داره فکر میکنه چرا توی این وضعیت

جانگهوا هم وارد میشه 

 

و نگاه هایی که این وسط  اتفاق می افته

خلاصه قسمت سی و دوم سریال امپراتور دریا

 
یوم مون هنوز مست پیروزیه که ضد حال بهش میخوره که گونگ نیستش

گونگ خوشحا ل میاد و سر ضرب بهش خبر میدن که ارباب رو بردن...


اونا هم بی خبرتر میان جزیره

که به یوم مون میگن که گونگ بوک مهربون ارباب یی رو برده گردش



اون دونفری هم که به خاطر چند تا بانوی محترم سرپست نبودن و گونگ تونست به راحتی وارد جزیره بشه رو یوم مون انی میکشه


چیریانگ هم به خاطر نبود باباییش اشک میریزه گلوله گلوله ولی گونگ دلداریش میده که من میارمش


خبر به نایب السلطنه هم میرسه که ارباب سول رودزدیدن


یوم مون هم طبق معمول کنار دریا ایستاده و به دریا خیره شده که جونگ دال یه تیکه باحل میندازه میگه این کار دیگه ای بلد نیست جز کنار دریا وایسادین ، میخواد دریا هم جانگهوا رو بهش بده هم اربا ب رو؟!!!!


بعد هم از دست سرپرست جانگ یه کتک حسابی میخوره که پای ان بانوهای محترمه رو به این جزیره باز کرده


و توی روحیه بچه اثر میذاره و میره پناهنده بانو جمی میشه و قضیه دزدی ارباب ها رو هم میگه بانو جمی هم که ترش میکنه میگه باید از شر ارباب یی خلاص شیم و گرنه اسم مارو بیاره بدبختیم



فرمانده بهش میگه بانو تورو قبول کرده ولی فعلا برگرد تا خبرت کنیم


ارباب یی با نایب السلطنه دیدار میکنه و میگه چرا دزدی میکنی؟اونم میگه دریا مال کسی نیست من یه قسمت کوچکش رو برداشتم!!!


گونگ میره به جزیره و یوم مون اجازه میده با ارباب سول حرف بزنه و توافق میکنن 5روز بعد همدیگر رو ببینن و جنس ها رو عوض کنن!!



بانو جمی هم که میخواد از شر ارباب یی راحت شه افرادش رو میفرسته که پیداش کنن


و هیچ راهی نیست جز اینکه فرمانده وارد گروه گونگ بوک بشه اونم به صورت ناشناس



بانو جمی که میبینه فرصت خوبه یوم مون رو گیر میاره و میگه بایه تیر هم از شر گونگ خلاص شو هم اربابش!!اونم میگه من مردم ، مرد سر حرفشه و بانو جمی میگه به این ا میدی نیست

این دوتا رو میگیرن که راپورت ابریشم های بانو جمی رو بگیرن و سونگ هم همه چیو میگه و وزیر مالیات میره به خونه بانو جمی(خودش هم که رفته مهمونی) و همه زندگیشو زیرو رو میکنن ولی چیزی پیدا نمیکنن



بانو که میفهمه میره پیش فرماندار میگه اخه تو چکاره ای این وسط؟

جالبه که اینقدر فرماندار مترسکه که نمیدونه چه خبره!!


این توطئه ها و ادم فروشی ها زیر سر جانگهوا هست کلی کیف میکنه وقتی بهش میگن خونه طرف رو گشتن


و به عنوان شاهد ماجرا دفتر حسابداری بانو جمی رو نشون وزیر مالیات میده وبانو جمی یه جریمه سنگین بهش بسته میشه


هر دو گروه حرکت میکنن و شب همدیگرو میبینن



هر دو ارباب بین دوکشتی رد میشن که سرپرست جانگ از قبل به جونگ دال سفارش کرده ارباب سول رو باتیر بزنه و اونم همین کارو میکنه


و ارباب سول بدبخت میفته تو رختخواب


جونگ دال از گلی که کاشته خوشحال وشاد و شنگول که طبق معمول یوم مون میاد گوش مالی اش بده که




جانگ میگه بی خیال قولت شو اون دشمن ماست(به قول سوباسا تو پ دوست ماست)


و بانو جمی هم که از دادن جریمه زورش میاد میگه گونگ بوک رو به خاطر اینکه ارباب یی رو تحویل نداد و نایب السلطنه رو واسه ا ینکه ازش حمایت کرد به دربار لو میدم....


قسمت 31 امپراطور دریا

یون به گونگ (که اعصابش خرابه) گزارش وضیت آب و هوا را میده و میگه ما به زودی از آبهای دچانگ رد میشیم و به آبهای ساندانگ وارد می شیم  که گونگ بوک میگه عبور از این آبها وقت ما را نمی گیره و لی با این جزیره هایی که توی این آبها هست موقعیت خوبی نصیب دزدها شده و باید مراقب باشید

گونگ بوک با قیافه ای خیلی رسمی و جدی و سربه ریز  پیش جانگهوا میره و میگه ما به زودی از این آبهای ناهموار خارج می شیم و در بندر چانگهی برای آب و تدارکات توقف می کنیم  و 5 روز دیگه به پایتخت می رسیم

جانگهوا : این معامله خیلی برای من مهمه . من هرگز جرات نمی کردم بدون کمک شما از مسیر آبی برم . وقتی این سفر تمام بشه من کاملاً این محبت شما را جبران می کنم (در تمام این مدت گونگ بوک سربه زیر و نگاهی به جانگهوا نمی کنه)

گونگ بوک : من محافظت از کشتی شما را به خاطر محافظت از شما در برابر دزدان دریایی و برقراری امنیت در میسر آبی بود . من احتیاج به جبران ندارم

 

جانگهوا : کاپیتان جانگ  امکان نداره که راحتر به من نگاه کنی و شما الان باید احساساتون را کنترل کنید .اگه شما با من احساس راحتی نمی کنید من نمی تون در آینده با شما کار کنم

 

گونگ بوک : لطفاً بهم بگین چطور می تونم احساسم را کنترل کنم . چطور می تونم فراموش کنم . من نمی تونم این کار را بکنم . من چه فرضی برای انجام این کار باید داشته باشم و بهم گفتی که تمام خاطرات با تو را از ذهنم پاک کنم .چطور می تونم این کار را بکنم  خاطراتی که هنوز در قلب من زندست چطور می تونم اینها را فراموش کنم .من نمی فهمم  چرا  گفتی سرنوشتی ما که اینهمه ما را بهم نزدیک میکنه به پایان رسیده .بهم بگو که من چطور می تون خودم را کنترل کنم

 

جانگهوا : وقتی زمان بگذر  فراموش می کنی .من فراموش کردم مطمئنم که تو هم می تونی

و دل گونگ بوک اینطور می شکنه

یوم مون آخرین توصیه ها را به رییس جانگ و جونگ دال میگه و میگه من به ساحل سادنگ میریم و کمین می گیرم شما باید اول با تیرهای آتشی اونها به سمت ساحل بکشونید . نباید با عجله به اونها حمله کنید و تا زمان جزر و مد صبر کنید .و با جونگ دال به ساحل میرند و رییس جانگ و افرادش در کشتی میموند

بانو جمی به نیو چانگ میگه یوم مون کار گونگ را تمام میکنه ولی گروه جانگهوا میمونه که باید وقتی می تونستیم شرش را کم میکردیم (بانو جمی بیمه شدن جانگهوا در این حمله را می دونه)

شرح کامل حمله به گونگ بوک(شبیخون) :

شب میشه و کشتیها به راه خودشون ادامه می دهند و شرایط آرام اونجا گونگ بوک را به شک وامیدار چون اونجا نزدیک جزیره جینوله(مرکز فرماندهی دزدان)  و اغلب کشتیها اونجا خفت می شند . گونگ بوک  دستور آماده باش میده و یک گروه را به ساحل میفرسته

رییس جانگ و افرادش در حال بررسی جزر و مد هستند که هنوز جزر ومد شروع نشده

هاجین هم پیش گونگ بوک میاید و میگه ما ساحل را گشتیم و لی اثری از دزدها ندیدیم . که یون میگه مثل اینکه همه چیز روبه راه

ولی  چهره گونگ بوک و دلش چیز دیگه ای میگه

سر انجام  زمان جزر آب میرسه و رییس جانگ دستور حمله را میده

گونگ بوک در مورد بی خطر بودن این سفر میگه که هاجین خبر میاره که بهشون حمله شده

 

کشتی گونگ با تیرهای آتشی مورد حمله واقعه میشه(همون حمله ای که خودش در نظر داشت و آموزش داد به سر خودش اومد) و تلافات بالا میره گونگ بوک دستپاچه میشه

گونگ بوک میگه که کشتی را برگردونید و یون میگه که آب پایین رفته و امکانش نیست (احتمال به گل نشستن وجود داره) و گونگ بوک میگه به سمت ساحل میریم (یعنی جایی که یوم مون انتظار می کشه و حساب همه چیز را کرده

رییس جانگ خبر آماده باش را به یوم مون میده . یوم مون هم دوباره ماموریت بک ینگ را بهش یاد آوری میکنه

افراد گونگ بوک به ساحل میاند و یوم مون هم آماده میشه و دستور حمله را میده (این تیریپ یوم مون برای گونگ بوک شناخته شده است )

افراد یوم مون با تیر کمان به استقبالشون میرند و حمله شروع میشه

و دوباره این دو رفیق قدیمی به هم می رسند. گونگ بوک یوم مون را می شناسه

جانگهوا هم به عرشه کشتی میاید و مبارزه را می بینه

 

یوم مون جانگهوا را میبینه و  یک لحظه حواسش میره اونجا و مبارزه را فراموش میکنه و گونگ بوک هم متوجه این مسئله میشه

                                

           

گونگ هم که متوجه همه چیز شده روپوش صورت یوم مون را با یک ضربه برمی داره و اتفاقی که نباید می افتاد ، افتاد و جانگهوا هم یوم مون را می بینه و دست یوم مون برای جانگهوا رو میشه

دوباره مبارزه شروع میشه و دوباره گونگ بوک یک ضربه با پا به یوم مون میزنه

    

بک ینگ هم خودشو به جانگهوا میرسونه و می خواد آروم و بی سر و صدا اون را از اونجا ببره  که محافظ جانگهوا میرسه و از اونجا که توانایی مقابل با او را نداره کار خاصی انجام نمی ده فقط تعداد بالای نفراتشون باعث میشه که بک ینگ جیم بزنه

رییس موچانگ جلوی گونگ بوک را میگیره و میگه اگه اینطور ادامه بدیم کشته میشیم باید عقب نشینی کنیم و گونگ بک که خیلی کینه ای شده با اصرار رییس موچانگ قبول می کنه .در حالی که درو شدن یک به یک افرادش توسط یوم مون را می بینه