تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

حذفیات قسمت چهل و یکم تاجر پوسان


 

وقتی چونگو سامبو را به غذا دعوت کرد انجو براشون مشروب میاره و می خواد خودشو دوباره بچسبونه به چونگو که چونگو دوباره تحویلش نمیگیره از اونجا میره .البته مشروب خوردنشون را نشون دادن

وقتی کاروان سانگوک داشتن استراحت می کردن بانو وو داشتم مشروب میخورد که دید حیف به سونتاک نده و بهش میگه بیا تو هم بخور و یو زیر سونتاک هم جریانو میفهمه و جیم میزنه و سونتاک هم حواس هست و نمیتونه زیاد بخوره که بانو وو میگه مثلاْ تو مردی و دوباره خودش می خوره .همین کارها بانو وو و دست بزنشه که سامبو و سونتاک ازش می ترسند

و این سکانس در حین دزدی

چند سکانس در آزادی افراد سانگ اوک 

وقتی کار داینونگ در مجسمه سازی تمام شد بیرون کارگاه یاد گذشته و سانگوک میوفت و میره به بازار و حجره ها را نگاه میکنه

 

که در ادامه سانگوم توی راه میبینه و آهنگ سکانس عاشقانه کذشته میشه داینونگ هم  ناراحت میشه و از اونجا میره و جین هان اینجا بود که دایسو را کنار سانگوک دید

 

خلاصه قسمت چهلم سریال تاجر پوسان


 

هونگ دای سو به سانگوک میگه بهتره که ما به مردم پول بدیم تا بدهیشون به سونگ بانگ بدن و هر وقت هم داشتن بهمون برگردوند .سانگوک میگه از کجا پول بیارم که هونگ دای سو میگه من یکیو میشناسم

سانگوک هم افسر جانگ با خودش به عنوان واسطه میبره و به ملاقات یکی از اشراف میرند که اول راضی نمیشه ولی سانگوک با حرف اونو قانع میکنه

از اون طرف چی سو هم پیش وزیر پارک میره و دوباره روشوه میده که وزیر پارک میگه بزرگترت چرا نیومده و این رشوه چیه که چو سو هم توضیحات لازمو میده  ولی وزیر پارک روی خوش نشون نمیده

اون اشراف زاده هم پولهای مخفیشو که به اندازه تمام دارایی مانسانگ میشه رو میکنه و به سانگوک میگه وای به حالت اگه بالا بکشیشون

و پولها به مردم قرض داده میشه و اونها هم حواله های مانسانگ به دفتر سونگ بانگ میدند و بدهیشون صاف میکنند

چی سو به ملاقات وزیر پارک میره که وزیر پارک رشوه بهش برمیگردونه و میگه برو پی کارت

سانگوک هم با هونگ دایسو خلوت کردند و سانگوک از کارها خوب و بدست اوردن آدمها میگه که هونگ دایسو پیش خودش میگه این عجب آدمه خوبیه

 

سانگوک پیش می گیون میره و در مورد گرفتاریهاشون میگه و از اینکه می گیون چیزی نگفته تشکر میکنه و دلداریش میده که می گیون میگه من اینجا راحتم و توی قهوه خونه کار میکنم

چی سو که میفهمه منبع پولها از کجا بوده میره به ملاقات اون اشراف زاده و با دادن رشوه مخ طرفو میزنه

از اون طرف هم کاروبار ارباب پارک گرفته

داینونگ هم شب طلاها را جمع میکنه ببره که توی راه دزدها جلوش میگیرند و هر چی میگه اینها باید پول بشه حقوق کارگرهامون بدیم فایده نداره  که هونگ دایسو و افرادش میاند اونجا دزدها را فراری میدند

 

دایسو و افرادش در مورد اجرای نقشه که کودتا و سرنگونی حکومته حرف میزند

 

سانگوک پیش چی سو میره و میگه نکن این کارها را با مردم که چی سو میگه به تو مربوط نیست

سانگوک هم میگه بین مردم برنج و نمک پخش کنید که زن سامبو هم بین مردم میاید که سامبو دعواش میکنه

خبر به چی سو هم میرسه و چی سو میزنه توی این تیریپها

دایسو که میخواد مردم را از سمت حکومت بکشونه سمت خودشون به سانگ کوک میگه بهتره توی شهرهای دیگه برنج پخش کنیم

خیرات سانگوک به شهرهای اطراف هم فرستاده میشه

حتی به نزدیکهای معدن ارباب پارک هم میرسه که داینونگ هم وقتی میفهمه کار سانگوکه دوباره یاد رویا رابطه با یک انسان شریف میوفته

سرانجام کارهای چی سو نتیجه میده و سانگوک برای تشکر از کمکهای افسر جانگ به خونه اون رفته که افراد فرمانداره هم میاند اونجاو سانگ اوک دستگیر می کنند  احتمالاً به جرم ارزون فروشی و فریب مردم

افراد دایسو هم نقشه میریزند تا هر طور شده حداقل رییس خودشون آزاد کنند

چای یون هم نگران سانگوکه که افسر جانگ میگه من زورمو را زدم فایده نداره

افراد دایسو هم یک سریشون لباس مردم عادی را تنشون می کنند برای زبون خوش و یک سری هم لباس راهزانها را تنش میکنند برای اطمینان و توی میسر آماده میشند

سانگوک هم برای بازجویی به هانیانگ میبرند که توی راه همه به دیدنش میاند