تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

خلاصه قسمت چهل و یکم تاجر پوسان


 

سانگوک و دایسو برای بازجویی برده میشند که توی راه مردم جلوی سربازها میگیرند و از فرماندار میخواند که سانگوکو آزاد کنند افراد دایسو هم به اونها اضافه میشند

خبر شفاعت مردم به رییس جانگ هم میرسه اون هم به دمای اشتعال میرسه

 

تلاشهای افسر جانگ هم مزید بر علت میشه و از بالا ها دستور آزادی سانگوک میاید

سانگوک هم پیش می گیون میره و از آرمانشهاش دفاع میکنه و میگه اینها همه اش به خاطر حرفها و دلداریهایی تو بوده

دایسو هم سری به پادگان مخفیش میزنه و از نزدیک تمرینات را زیر نظر میگیره

و توی جلسه تصمیم بر این میشه که سری به معدن ارباب پارک بزند و اوضاع و کشفیات اونها را بررسی کنند

در اعلام مناقصه ای جدید مانسانگ رده اولو میاره و بانو وو هم ایندفعه سهمیه میاره و سونگ بانگ رده دومو میاره

چی سو هم  هر چی مدیر داره جمع میکنه و به عامل شکست حسابی میتوپه و اخراجش میکنه

 

چی سو به اوجو میره و اوضاع اونجا را بررسی میکنه و میفهمه که همه کارهای سانگوک توصیه دایسو بوده و میگه کارهای اون زیر نظر بگیرید

ارباب پارک هم خبر میاره که برای طلاها مشتری پیدا کردم

سانگ کوک هم تصمیم میگیره که یک گروه بفرست سفر تجاری برای فروش جنسینگها و چونگو هم که فکر میکنه سامبو مسئوله گروهه و برای سامبو خرج میکنه

 

ولی موقعه انتخاب نفرات میبینه که سونتاک مسئوله و دوباره اونو میندازه بیرون که چونگو برای نشون دادن تواناییش یک کیسه را میخواد ببره که نمیتونه که سامبو پادر میانی میکنه

 

سرانجام گروه به رهبری بانو وو راه میوفته

در راه هم کاروان در حال استراحته و بانو وو دوباره از مشروب خودش به سونتاک میده که افراد دایسو اونها را خفت میکنند

آقای یو هم طبق معمولا از این حادثه ها جون سالم بدر میبره و خبر به سانگوک میرسونه

فردا زنو بچه گروگان گرفته شده ها میاند در شرکت و شوهراشون را میخواند

دایسو هم میره پیش افرادش و در مورد ادامه نقشه حرف میزند که توی راه میفهمند یکی از طرف سونگ بانگ تعقیبشون میکنه که طرفو قال میزارند

سانگوک پیش فرماندار میره و که فرماندار میگه این ممکنه دزدهایی باشند که خودت کمکشون کردی

اسیر شدگان هم در مورد بدبختیهاشون حرف میزند که سونتاک میگه سانگوک اگه بفهمه میاید کمکمون و نجاتمون میده

چورای هم در فکر یتیم شده بچه اشه که چای یون میاید و دلداریش میده و میگه سانگوک حتماْ اونها را نجات میده

 سانگوک هم دوباره پیش  فرماندار میره که نا امید میشه

 

سانگوک هم میزنه توی این تیرپها و فردا یک گروه کالا و پول با خودش میبره تا با افرادش معاوضه کنه

دایسو هم موضوع به افرادش می رسونه و میگه سوتی ندین

 

سانگوک هم میره پیش زیر دست دایسو و با حرف و وعده اونو راضی میکنه و افرادش را آزاد میکنه

 ود ایسو هم در جریان نتیجه مذکرات قرار میگیره

از اون طرف داینونگ هم به اوجو میره که توی راه کیم تای چو اون میبینه و به رییس جانگ خبر میده

داینونگ جنس طلاشونو به یک مجسمه ساز نشون میده

 

سری به بازار میزنه و حجره های مانسانگو میبینه و یاد گذاشته میوفته که سانگوکو توی راه میبینه

در راه بازار موکتایی هم داینونگ میبینه و میشناسه

جین هان هم به داینونگ میگه دایسو که میخواست با ما کار کنه از افراد سانگوکه که داینونگ تعجب میکنه

 

 






نظرات 1 + ارسال نظر
شیریت ناز شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:05 ب.ظ http://shirinnaz628.blogfa.com/

شما میزنی خلاصه قسمت 41 اما خلاصه قسمت 40 رو می نویسی!چرا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد