نوکر های سان اوک به سرعت اسوشیتد پرس خبر اینکه عشق سابق سان اوک رو توی محله و کوچه بازار دیدن بهش میدن و سان اوک هم هوایی میشه و مثل کبوتره دو برجه ،گر میگیره که الان باید چیکار کنه و کجا وچطوری پیداش کنه
شب سان اوک کنار دریاچه خاطره ها ایستاده که بانوی مکرمه هم تشریف میارن و همدیگه رو میبینن و این اشک بریز و اون گریه بکن تا اینکه دختره مثل یه خانوم محترمه سرشو میندازه زیر و میره
سان اوک له شده ،برمیکرده خونه و زنش شصتش خبردار میشه
سان اوک از اون روز به بعد گیج و منگ میمونه و همه توکف این احوالات متغیر سان اوک میمونن تا اینکه این طرف که تازه به جمعشون ملحق شده از تصمیمات خائنانه شون میگه ،و اونو مجبور به تصمیم گیری میکنه
سان اوک بعدا زکلی بالا رفتن و پایین اومدن و فکر کردن، و بعد ازیاداوری خاطرات گدشته اش و اون موقع که از زندان فرار کرده بود ازش میخواد اونو بکشه
طرف دلش نمیاد و چاقو رو میزنه به در و دیوار و تخته و مخته
این خبر به گوش معشوقه سابقه هم میرسه و کسی دیگه نمیمونه که خبردار نشه
بالاخره مهاجم ها به دهکده حمله میکنن و ملت رو لت و پار میکنن....
با سلام.ممنون از عکس هایی که گذاشتید.خیلی جالب هستند.من مایل به تبادل لینک می باشم شما چطور؟
این خلاصه های سریال تاجر پوسان ایده خیلی جالبیه و باعث می شه هر روز بهتون سر بزنیم ...مرسی و خسته نباشین.