تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

حذفیات قسمت چهل و دوم تاجر پوسان


 

پرش اول (حذف درشت)

حذف کلیه سکانسهایی که مربوطه به دیدار سانگوک و داینونگ میشد و توی این سکانسها بود که سانگوک متوجه نیت دایسو میشه و میره در موردش تحقیق کنه .هدف داینونگ از این دیدار یادآوری گذشته نبود بلکه هشدار در مورد دایسو بود و سانگوک بود می خواست موضوع را ببره توی خاطرات گذشته

شب میرسه و سانگوک طبق معمول زودتر میره سر قرار داینونگ هم میاید اونجا ولی این دفعه هر دو تیریپ سنگین میاند .سانگوک در مورد کار داینونگ و عاقبت ارباب پارک و اینها میگه که داینونگ میگه شنیدم خیلی به مردم کمک کردی ولی نمیدونستم میخواهی براشون حکومت جدید بسازی . سانگوک جام میکنه و میگه نداشتیم همچین کسی را .داینونگ هم در مورد دایسو  و اهدافش میگه و میگه اون اعتبار تو را میخواد که سانگوک میگه اون ادم خوبیه تفکرش مثل منه من باهاش حرف زدم که داینونگ میگه من هم گول خوردم و  پام گیره پانصدتا کمکش کردم و سانگوک نصیحت میکنه

موقع فهمیدن اسم هونگ دایسو و کارهای مشکوک اون

داینونگ از اونجا میره البته وسط را می ایسته و نیم نگاهی به سانگوک میکنه

 

و آثار بعد از ملاقات :

سانگوم هم سر به زیر و گرفته میره خونه و به این فکر اینکه که چطور هفتاد سال عبادت داره یک شبه به باد میره

و حتی دم در خونه می گیون منتظرشه و بودن حرفی میره داخل

موقع خواب هم به فکر دایسوه که می گیون را میپچونه . در اینجا سانگوک از حرفهای داینونگ در مورد دایسو ناراحته چون اعتبارش زیر سوال رفته

و اینطور بود که دید سانگوک نسبت به دایسو عوض شد

وقتی سانگو از تحقبقات بر میگرده نتیجه تحقیقات در مورد دایسو را  پای شطرنج!! (به قول صدا سیما ) تجزیه و تحلیل میکنه .که این شطرنج عامل حذف سکانسهای زیادی شد

چندسانسور ریز از مهره های شطرنج!:

چیدن مهر ه های شطرنج !!! برای بازی متفاوت .چون نوشته های روی مهره ها ممکنه بود نشون بده که این وسیله ممکنه شطرنج نباشه

و سانگوک هم نگاه معنی داری به دایسو میکنه

و ادامه حرکت معنی دار دایسو از این زاویه که معنی اش این بود که میخوام شاه را کنار بزنم

و تعجب سانگوک از حرکت دایسو که حساب کار دستش میاید و بعد میگه من از این بازیها بلد نیستم

 

 مگه نه فقها شطرنج را آزاد اعلام کردند .اگر حذفیات کم نبود این سکانسها را حذف می کردن

 

 سانسور درشت :

 که پرش ده دقیقه ای این قسمت بود

 وقتی دایسو میاید بیرون از اتاق اتفاقات دیگه ای هم افتاد که کل یوم! حذف شدن

 دایسو توی دلش به سانگوک میگه تو باید قبول کنی من نمیخوام تو را بکشم

سانگوک هم که بدجور گیر افتاده و نمیدونه چه خاکی توی سرش کنه درمانده میشه و میره سراغ نصیحتهای استاد راهبش که هنوز انگار تمام نشده ولی ایندفعه تا صبح هر چی فکر میکنه به سرانجام درستی نمیرسه

از اون طرف دایسو هم نگران که سانگ کوک چی جواب میده

و فردا سانگوک میاید از شرکت بره بیرون که دایسو چند تا افرادش را مسلح میاره تا حساب کار دست سانگوک بیاید .سانگوک هم میگه نمیخوام که فرار کنم که بهم وقت بده

سانگوک هم برای دیدن افسر جانگ میره و ترس از افراد دایسو وجودش را میگیره

چای یون هم برای افسر جانگ چایی جدید درست کرده که افسر جانگ خوشش میاید سانگ کوک هم میاید اونحا نوشته استاده را به افسر جانگ نشون میده و که اونهم چیزهایی میگه که چایی یون توضیحات تکمیلی را میده که سانگوک متوجه خیطیت اوضاع میشه

و سانکوک اینطور رو سیاه میشه

 

و اینبار فیلسوفانه و عارفانه فکر میکنه و یک ظرف پایه شکسته جور میکنه که احتمالاْ چون در مراسم دعاشون در حضور بودا به کار میره نشون داده نشد و منتظر ورود دایسو میشه

 

دایسو هم وارد میشه و سانگوک میگه جواب تو توی بلند کردن این ظرفه  وقتی دایسو ظرف را بلند میکنه میبینه پایه اون شکسته و نمیشه بلندش کرد سانگوک در مورد پایه های شرکت و از این حرفها میگه و  میگه اگه هدف تو رسیدن به قدرت نباشه و کمک به مردم باشه خوبه ولی تو نه نیتت درسته و نه راه درستی را انتخاب کردی و چون نیتت بده مثل این ظرف به هدف نمیرسی

 

و تی وی در جایی که شروع صحبت را نشون دادن که سانگوک جواب دایسو را داده بود و اونجا دایسو داشت سانکوک متقاعد میکرد .و سانکوک حرفهای دیگه ای هم به غیر از اونچه که تی وی نشون داد به دایسو گفت و اصلاْ از اون ظرف که محور گفتگو و روشن کردن دایسو بود چیزی نشون داده نشد

وقتی دایسو میاید بیرون قبل از اومدن افرادش در مورد حرفها و نصیحتهای سانگوک فکر میکنه و یاد حرفهای اون توی زندان میوفته و پیش خودش میگه اون کسی نیست که به همین راحتی از آرمان و هدفش برگرده

 

 




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد