قسمت سی و نهم و چهلم مجموعه جواهری در قصر یکی از زیباترین ، پرماجرا ترین و احساسی ترین قسمت این سریال است که دیدن آن را به علاقمندان اکیداً توصیه می کنیم...
... گیومیونگ که یانگوم را در آشپزخانه دربار می بیند او را تهدید به تنبیه کرده و از آشپزخانه بیرون می کند...
یانگوم هم در آشپزخانه یونسنگ شروع به طبخ غذای سفارشی ملکه می کند..
ملکه مادر هم که فراموش کرده بود به آشپزخانه اطلاع دهد که امشب از غذای یانگوم استفاده خواهد کرد .. گیومیونگ برایش غذا می برد ولی ملکه به او می گوید که امشب از غذای یانگوم را خواهد خورد و گیومیونگ با ناراحتی غذایش را بر می گرداند..
گیومیونگ که اصلاً دل خوشی از یانگوم ندارد ، از دستیار پزشک یوئلی می خواهد تا به اتاقش برود...
یانگوم هم برای دیدن داگو و همسرش به خانه خود می رود و البته به خاطر شدت خستگی خوابش می برد...
گیومیونگ و دستیار پزشک یوئلی نیز آن شب وارد معامله می شوند و قرار می شود یوئلی یانگوم را از قصر اخراج کند و در عوض گیومیونگ دستمزد تعیین شده را به او بدهد...
از طرفی دیگر شاه فرمان می دهد به دلیل شیوع طاعون در حاشیه شهر و قحطی ، پیگیری جدی صورت گیرد و پزشک ارشد ، دستیارانش به منطقه شیوع اعزام شوند تا از شیوع بیشتر بیماری جلوگیری شود...
یوئلی که شیوع بیماری را فرصت مناسبی برای ضربه به یانگوم می بیند در جلسه پزشکان تمایل خود را به اعزام به منطقه شیوع بیماری صریحاً اعلام می کند..
البته قبل از اعزام خود به منطقه ، یوئلی از یانگوم می خواهد تا از این پس او به جایش از ملکه مراقبت کند...! ولی یانگوم بدون اطلاع از این مسئولیت جدید از انجام وظایف قبلی باز می ماند!
و همه تصور می کنند او برای جلب اعتماد ملکه خود مبادرت به رسیدگی به او نموده است و او را تنبه می کنند و بدین ترتیب یانگوم اولین ضربه را از سوی یوئلی می خورد! و یانگوم دوباره چهره موزیانه یوئلی را می بیند..
یانگوم که به تمیز کردن اتاقهای دستیاران تنبیه شده بود اتاق ها را مرتب می کند ولی ضربه دوم دیگری از جانب یوئلی به او می رسد زیرا لیست داروها را در لابلای کتاب های مرتب شده یانگوم پنهان می کند و چهره او را نزد پزشکان منفور تر می سازد.. و همه فکر می کنند او این کار ها را به خاطر کنار زدن یوئلی انجام می دهد...
یانگوم زمانیکه به یوئلی تذکر می دهد که او خواسته تا به ملکه رسیدگی کند یوئلی همه چیز را انکار می کند!
و یانگوم که می بیند یوئلی همه چیز را انکار می کند با او بحث می کند و حتی به او هشدار می هد ، بی اطلاع از اینکه پزشک شین پشت سر او ایستاده و مشغول گوش دادن به صحبت های اوست .. یوئلی هم از فرصت استفاده می کند و خود را مظلوم نمایی می کند! و بدین ترتیب سومین ضربه کاری تر از طرف یوئلی به سوی یانگوم روانه می شود...
پزشک شین سریعاً یانگوم را به بخش اداری منتقل می کند... ولی چون او مورد توجه ملکه بود پزشکان تصمیم می گیرند او را به منطقه شیوع طاعون اعزام کنند!
و بالاخره یانگوم و سایر دستیاران و عوامل به منطقه شیوع طاعون اعزام می شوند و البته از بخش نظامی سربازان تحت فرماندهی افسر مین جانگ هو به منطقه اعزام می شوند و یانگوم از این موضوع ابراز خشنودی می کند..
در منطقه شیوع بیماری رئیس پزشکان که البته او نیز قصد ضربه زدن به یانگوم را داشت او را فراخوانی می کند و به او کلید داروخانه را می دهد و از او می خواهد تا مسئول داروخانه باشد و میزان داروها را مدیریت کند.. او به خوبی می دانست که میزان دارو برای بیماران کافی نیست!
به علت اعلام پزشک مسئول از شدت شیوع بیماری و عدم امکان کنترل بیماری و فقدان دارو ، افسر مین جو برای تهیه دارو به شهر همجوار اعزام می شود..
و اما توطئه دیگری علیه یانگوم شکل می گیرد.. به رئیس پزشک اعلام می شود که فردی را دستگیر کرده اند که قرصهای پزشک را به بیماران می فروخت و البته او نیز یانگوم را بانی این امر معرفی می کند و یانگوم در دردسر بزرگی می افتد!
و البته این بار یانگوم شانس بزرگی می آورد زیرا کلید داروخانه را تحویل پزشک جو داده بود!
پزشک مسئول و یوئلی که اینبار نقشه اشان نگرفته بود در صدد راهی بهتر و قوی تر جهت زدن ضربه کاری به یانگوم بودند...
در همین زمان ، مین جو از اطراف بر می گردد و خبر شیوع بیماری به شهرهای اطراف را گزارش می دهد لذا پزشک مسئول اعلام می کند برای جلوگیری از شیوع طاعون و رسیدن آن به حوالی قصر ، شهر را قرنطینه کنند و به رئیس بانوان پزشک اعلام می کند تا دستیاران را از این وضعیت مطلع کنند...
یوئل لی با زیرکی به یانگوم می گوید تا برای تهیه دارو به شهر یونگ جی برود و با خود دارو بیاورد و تا ساعت 10 صبح برگردد!
یانگوم که از وضعیت اضطراری منطقه و اعلام قرنطینه با خبر نبود عازم شهر مجاور می شود!
یانگوم نیز فرمان را اجرا می کند ولی هنگامیکه به شهر مجاور می رسد متوجه می شود آن شهر نیز طاعون زده است و داروخانه آن شهر دارو ندارد البته بالاخره با دادن پول بیشتر مقداری دارو تهیه می کند و به مبدا باز می گردد..
ولی پس از بازگشت متوجه می شود که تمامی پزشکان از شهر خارج شده اند و شهر در قرنطینه است!
و به ماموران امنیتی دستور داده می شود تا از هرگونه ورود و خروج به شهر به هر قیمتی جلوگیری شود!
یانگوم که همه مردم شهر را در حال فرار می بیند متوجه می شود که یوئل لی به او چه حقه ای زده است و از این حقه مبهوت می شود!
یانگوم به سوی در شهر می رود ولی می بیند امکان خروج از شهر برای هیچ کس و هیچ مقامی ممکن نیست و حتی سربازان با شمشیر مردم را تهدید می کنند...
افسر مین جو ، متوجه می شود که یانگوم در شهر باقی مانده است لذا تلاش می کند تا وارد شهر شود ولی به او نیز اجازه داده نمی شود...
ولی افسر مین جو که خیلی نگران یانگوم بود مجبور می شود به زور وارد شهر شود...
و پس از جستجو یانگوم را آشفته و ناامید در گوشه ای می یابد...
و از او می خواهد تا سریعاً با او از شهر خارج شود ولی یانگوم با کمال تعجب امتناع می کند و می گوید من شرایط با مرد اینجا یکسان است... من نیز از سوی پزشکان دربار طرد شده ام و دوستانم مرا رها کرده اند.
... و ملکه مادر که از ناحیه معده و طحال دچار مشکل شده بود قادر به خوردن دارو و غذا نبود و در شرایط چندان مناسبی قرار نداشت جلسه پزشکی نیز برگزار شد و همه تقصیرات هنوز بر گردن استاد یانگوم بود!
ولی هر لحظه خبر بحرانی تر شدن حال ملکه مادر به گوش پزشکان می رسد و راهی برای درمان او یافت نمی شود.. و ملکه مادر نمی تواند هیچ دارویی را بخورد و استفراغ می کند طب سوزنی هم به دلیل ضعف شدید ملکه مادر پاسخگو نیست..
پزشک مسئول سلامتی ملکه مادر دیگر هیچ فکری به نظرش نمی رسد و کاملاً نگران است..
یانگوم به آشپزخانه سلطنتی مراجعه می کند و از گیومیونگ تقاضای لیست مواد غذایی تجویز شده به ملکه مادر را می کند با وچودیکه گیومیونگ ابتدا به او با تنفر رفتار می کند ولی در نهایت لیست را در اختیار یانگوم قرار می دهد
همچنین نگاهی به لیست مواد غذایی که برای ملکه مادر در گذشته سرو می شده می اندازد و متوجه می شود که ملکه مادر به برخی از خوراک از جمله لوبیا سبز ، سیر و ماهی کپور و.. تمایل نداشته اند و هیچگاه از آن ها استفاده نمی کرده اند و این موضوع را به استادش اطلاع می دهد
و از آنجاییکه ملکه مادر به دلیل طعم غذا ها و ضعف قادر به استفاده از مواد غذایی نیستند یانگوم به استادش استفاده از غذاهای که بصورت قرص تهیه شده را پیشنهاد می کند و شروع به ساختن قرص می کند (البته با توجه به اینکه باید این کار را مخفیانه انجام می داد از لوازم یونسنگ استفاده می کند)...
و ملکه مادر برخلاف سایر غذاها می تواند قرص هایی که یانگوم ساخته بود را استفاده کند و البته بار دیگر نفرت مادام چویی را بیشتر کند...
یوئل لی که محل ساخت قرص های ملکه مادر را می یابد و متوجه می شود در قرص ها سیر بکار رفته به سرعت به پزشک سلطنتی اطلاع می دهد و ملکه برای سرکشی سریعاً به سوی آشپزخانه یونسنگ می رود و به یانگوم می گوید چطور جرات می کند از سیرهایی که ملکه مادر از آن متنفر است استفاده کند؟!
و ملکه سریعاً خواستار برکناری پزشک مسئول سلامتی ملکه مادر می شود...
ملکه مادر پس از اطلاع از این موضوع که در قرص ها سیر بکار رفته بود چندان ناراحت نمی وشد و از یانگوم و پزشک شین می خواهد تا داخل بیایند یانگوم و پزشک شین که دیگر منتظر مراحل اداری اخراج خود بودند با شنیدن این خبر واقعاً تعجب می کنند
ملکه مادر از پزشک شین می پرسد اگر ذره ای سیر در غذایی باشد من متوجه می شوم پس چطور او قرص ها را تهیه کرده بود که متوجه سیر نشده است؟! پزشک شین اعلام می کند که یانگوم اینکار را کرده بود و یانگوم هم توضیح می دهد...
و ملکه مادر آن دو را بسیار تشویق می کند..
درمان ملکه مادر از شرایط بحرانی خارج می شود و طب سوزنی نیز انجام می شود...
رئیس کاردار به پیش پزشک شین و یانگوم می آید و به آنان اطلاع می دهد که شاه قصد دارد به دلیل کار خوب آنان به آنها پاداش و جایزه بدهد...
و ناگهان متوجه یانگوم می شود و به او می گوید تو یانگوم هستی که قبلاً.... و با او در مورد مسایل گذشته کمی صحبت می کند و به او می گوید در مورد مسایل کوچک روی من حساب کن! و یانگوم بلافاصله به او می گوید که تقاضایی از او دارد!
مادام چویی از اینکه نتوانست بار دیگر جلوی یانگوم را بگیرد بسیار ناراحت است و حتی نقشه های چویی و وزیر نیز دیگر موثر نیست و شرایط بحرانی تر می شود...
از طرف دیگر یوئل لی به پیش گیومیونگ می رود و به او می گوید که شنیده است که اگر او به شما کمک کند قدرت و امنیت بدست می آورد و ادعا می کند که می تواند یانگوم را به دردسر بیاندازد!
بانو مین یونسگ را بیرون می برد و در برابر نور ماه به او نحوه دریافت انرژی و آداب ملاقات به شاه را می آموزد ولی...
در این حین پادشاه سر زده به دیدن یونسنگ می آید (ظاهراً در اثر تقاضای یانگوم به رئیس کاردار) ولی یونسنگ در محل خود نبود!!! شاه مدتی منتظر می ماند و رئیس کاردار یکی را برای یافتن یونسنگ می فرستد یونسنگ به سرعت بر می گردد ولی ظاهراً شاه رفته بود و او باز هم نتوانسته بود شاه را ملاقات کند..
او شروع به گریه می کند ولی .....
ناگهان شاه دوباره باز می گردد و یونسگ را بیدار می کند!
یونسنگ آن شب تلاش می کند تا آداب مربوطه را انجام دهد ولی شاه متوجه می شود که یونسنگ خیلی ساده و پر اضطراب است و این اعمال او آموخته دیگران است!
ملکه ، یانگوم را فراخوانی می کند و از او به خاطر تشخیص صحیح بارداری خود تشکر می کند و متوجه می شود که او را قبلاً دیده است و یانگوم به او توضیح میدهد و ملکه برای بانو هن اظهار تاسف می کند..
ملکه به یانگوم می گوید در آینده می تواند در بعضی موارد به او کمک کند! و صحنه احساسی شکل می گیرد و یکی از آهنگ های زیبای سریال نیز نواخته می شود... و ملکه از یانگوم تقاضا می کند غذایی که در حین مسابقه طبخ کرده بود مجدداً برایش آماده کند...
یانگوم برای تهیه مواد غذایی مورد نیاز به آشپزخانه سلطنتی می رود که ناگهان بانوی اول (گیومیونگ) وارد می شود و از او می پرسد اینجا چکار می کند؟
خیلی جالب می شد اگر تلویزیون به گونه ای پخش این برنامه را شروع می کرد تا این قسمت به مناسبت هفته مادر پخش می شد اینطور نیست؟!
... ملکه مادر به خاطر اخراج پزشک خانوادگی اش ، از درمان امتناع می ورزد شاه که از حرکت ناگهانی مادرش در این مورد تعجب می کند از بانوی اول می خواهد تا علت آن را جویا شود
رئیس درمانگاه از پزشک شین می پرسد چکاری انجام داده که ملکه مادر او را نادان خطاب کرده است؟! ولی او جوابی ندارد!
پزشک مسئول سلامتی ملکه مادر برای بردن دارو پیش او می رود ولی با کمال تعجب مشاهده می کند که پزشکی که شاه او را اخراج کرده بود نزد ملکه مادر است و ملکه مادر به پزشک شین می گوید چطور به داروی تو اعتماد کنم در حالیکه در گذشته کسی به خاطر درمان نادرست تو مرده است؟!
و پزشک اخراج شده به ملکه مادر می گوید که به دلیل اشتباه این پزشک دربار ضربه شدیدی دیده است و به پیشنهاد وزیر جو بخشیده شده است و ...
به این ترتیب نه تنها پزشک شین بلکه وزیر چپ و افسر مین جو نیز مورد هدف قرار می گیرند...
خبر به افسر مین می رسد و افسر مین بیان می دارد که توطئه وزیر اوگیومو و خاندان چویی است زیرا نمی خواهند زمین هایشان را از دست بدهند
مادام چویی دلیل امتناع ملکه مادر را به شاه اطلاع می دهد..
.. در نهایت شاه که وضعیت مادرش را در خطر می بیند اعلام می کند تا پزشک شین را بر کنار کنند و اگر سودی حاصل نشد حتی هیات چینی بر کنار کنند و اگر نشد زمین ها را پس می دهد و اگر باز هم نشد..
پزشک شین باوجودیکه خبر عزل خود را می شنود به پیش ملکه مادر می رود و از او خواهش می کند تا به سلامتی خود اهمیت بدهد ولی ملکه مادر این خطاب را توهین تلقی می کند...
در این موقع ناگهان یانگوم از ملکه مادر خواهش می کند تا شرط بندی با شاه را کنار بگذارد زیرا در این شرط بندی جان خیلی ها به خطر می افتد و به او می گوید این شرط بندی روی زندگی خودتان است و نه آزمایش شاه و ...
یانگوم به ملکه مادر پیشنهاد می دهد به جای اینکه روزی زندگی اش شرط بندی می کند با او شرط بندی کند! و می گوید اگر با من شرط بندی کنید فقط زندگی من در خطر است در حالیکه اگر با شاه شرط بندی کنید زندگی خود ، معلم من و پادشاه و مردم چوسان در خطر است!
ملکه مادر می گوید شرط بندی تو چیست؟ یانگوم می گوید : اگر من برنده شود شما معالجات معلم مرا می پذیرید و اگر باختم زندگی من برای شما! ملکه مادر از یانگوم می پرسد آیا زندگی تو چنان بی ارزش است؟ یانگوم می گوید : زندگی من با ارزش است ولی زندگی معلمم با ارزش تر است
ملکه می گوید چطور شروع کنیم؟ یانگوم معمایی مطرح می کند : "او کیست که تست کننده غذای پادشاه از دوران بسیار قدیم بوده ، تست کنندگان غذا در چین همگی از او اساس گرفته اند او خدمتکار است و کارهایی به آن پستی انجام می دهد ، معلم تمام خانواده است افسانه ای گفته زمانیکه او زنده است تمام کوه ها پوشیده است و زمانیکه بمیرد تمام دنیا را آب می گیرید! " و سپس به ملکه مادر می گوید شما به خاطر سلامتی خود تنها یک روز مهلت پاسخ دارید
پزشک مسئول این خبر را به گوش سایرین (مین جو ، یانگ داک ، داگو ) می رساند و بیان می کند که اگر یانگوم موفق شود وزیر اوه به دامی که خود درست کرده می افتد ولی اگر موفق نشود بی شک 3 انسان خوب را از دست داده ایم!
آن شب همه افراد قصر و شهر به جواب معمای یانگوم فکر می کرند... از جمله داگو و همسرش!
و حتی بانو چویی برای شکست یانگوم از همه خواسته بود تا در کتابها و از هر طریقی جواب را پیدا کنند!
و قطعاً پادشاه نیز به پاسخ معما می اندیشید...
همه با مشاهده یانگوم از او پاسخ را می پرسیدند!
مادام چویی به پیش ملکه می رود و به او می گوید ما جواب را یافتیم نگران نباشید!
زمان شرط بندی به پایان می رسد و افراد مرتبط جهت شنیدن پاسخ ملکه در اتاق وی گردهم می آیند..
در همین حین ملکه مادر علام می کند "معالجات پزشکی را می پذیرم" و حیرت دیگران را برمی انگیزد!
پس از آنکه پزشکان معالجات ملکه مادر را انجام می دهند...
شاه و ملکه به ملاقات ملکه می روند ، شاه یانگوم را سرزنش می کند که چطور در چنین وضعیتی ملکه مادر را به زحمت انداخته و از او خواسته در مورد معما بیاندیشد ولی ملکه مادر می گوید آنچنان در زحمت هم نیافتادم زیرا بانو چویی جواب را به من گفت! شاه می پرسد این پاسخ چیست؟ ملکه مادر می گوید جواب معما من هستم! و سپس یانگوم شروع به توضیح می کند..
ملکه می گوید او دختری زیرک است زیرا من از ابتدا بازنده بودم اگر پاسخ را نمی دانستم که بازنده بودم و اگر پاسخ را می دانستم می فهمیدم که کارها را برای پسرم سخت کرده ام... هم اینک نه می توانم او را تنبیه کنم نه به او جایزه دهم
یونسگ برای پرسید ماجرا به سوی یانگوم می آید و شاه در حین راه او را می بیند و از او سوال می کند از بانوی کجاست ؟!
در این حین شین بی ناگهان یانگوم را صدا می کند و اعلام می کند که حال ملکه مادر وخیم است..
شاه بسرعت نزد ملکه مادر می آید و از پزشکان می پرسد چرا او داروها را استفراغ می کند پزشک بیان می کند که بدلیل تاخیر درمان طحال و معده او بسیار ضعیف شده است..
پادشاه از پزشک اول دربار درخواست می کند تا درمان ملکه مادر را در اولویت امور قرار دهد و پزشکان جلسه اضطراری تشکیل می دهند ، در بین جلسه خبر می رسد که حال ملکه مادر اصلاً خوشایند نیست و حتی غذاهای عادی را نیز استفراغ می کند...