تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

خلاصه قسمت بیستم سریال امپراتور دریا

گفتیم که وزیر اعظم برای دیدار با بازرگانان به یانگزو آمده و گروه سول با احترامات کامله از ایشون استقبال کردند

 

خبر به گوش ارباب جو هم می رسه و اون آماده می شه که این وسط یه پولی به جیب بزنه


بانو جمی با شنیدن این خبر دوباره می ره تو فکر حقه و کلک و نیرنگ


 

وزیر با سول دیدار خصوصی می کنند و کلی با هم راجع به اومدن وزیر و علتش حرف می زنن


ارباب جو می یاد که به خونه سول بیاد و یه سرو گوشی آب بده که سربازا اجازه نمی دن


گونگ تو فکره که چرا یومون اینجا اومده و چی کار می خاد بکنه


یومون و افرادش نقشه قتل وزیر را می کشن


سوجون هم خبرا را برای جانگهوا می یاره


 

ارباب سول می گه که وزیر از گروه ما می خاد که نمک و برنج را تجارت کنیم براش که البته برای ما سودی نداره ولی اگه موفق بشیم می تونیم....


این دو تا هم دارن با هم کل کل می کنن


یه عده ادم کش به خونه ارباب سول حمله ور می شن


ولی گونگ اونا را دستگیر می کنه و می فهمه نگهبان خود وزیره که وزیر می یاد و می گه من می خاستم شماها را امتحان کنم.


یون دعوت نامه سول را برای جو می یاره همین طور سول برای همه بازرگانا دعوت نامه می ده تا باهاشون مشورت کنه.


جلسه تشکیل می شه و سول علت امدن وزیر و صحبت هایی که شده را می کنه و می گه کی حاضره به من کمک کنه؟؟ همه می کن نه!!!!!


بانو جمی هم این وسط می خاد موش بدوونه


بانو جمی با جانگ هوا و کاپیتان مشورت می کنه که چی کار کنه که جانگهوا مشورت خوبی بهش می ده


از طرفی جو می یاد و با ارباب سول پیمان همکاری می بنده


یومون هم که از طرف نوکراش ناامید شده می گه خودم وزیرو می شم.


 

سول جو و گونگ با وزیر دیدار خصوصی می کنن و برنامه ریزی های لازمه انجام می شه


گونگ به وزیر همه شهر را نشون می ده و در مواردی هم بهش مشورت می ده.


برنامه های نهایی برای قتل وزیر انجام می شه.


و وقتی که یه مقام بلند پایه قصد دیدار با وزیر را داره اون و همه همراهاشو می کشن و به جای اون مقام یکی را می فرستن که یومون هم به عنوان ملازم اون مقام باهاش می ره تا وزیر را دیدار کنه.


یومون در مقام یک ملازم اون مقام بلند پایه

سرباز ورودی می گه باید شما را بازرسی کنم ولی در ظاهر که مشکلی نمی بینه


گونگ بوک که به قضیه مشکوکه سربازا را بازرسی می کنه و می فهمه که اونا دزد هستند نه اون هیئتی که منتظرش بودن


و یومون وزیر را می کشه گونگ هم باز از منگوله خنجر می فهمه


گونگ قضیه را برای ارباب تشریح می کنه


این مردک هم داره سر و گوش اب می ده که ببینه می تونن فرار کنن یا نه ولی می یاد و گزارش می ده هیچ راه فراری نیس



یومون می یاد و به بانو جمی می گه من می خام از طریق محموله ای که شما می خاهین بفرستین فرار کنم چون سربازا منو می شناسن و می کشن و در عوض هم وعده وعید هایی بهش می ده.



و در خانه بانو جمی عشقش را می بینه

بانو جمی با ماموراش مشورت می کنه و تصمیم بر این می شه که حرفف یومون را قبول کنه.



یومون در کابینه بانو جانگ هوا مخفی می شه و فرار می کنه


در بندر بانو جانگهوا گونگ را می ببینه و باهم کلی خوش و بش می کنن


یومون به حضور اون رییس شورشی ها می رسه و می گه که به قولم عمل کردم و وزیر را کشتم و اون هم بهش پاداش می ده و اونو در ارتش خودش عضو می کنه


ارباب سول تعویق سفر به خاطر کشته شدن وزیر را به روه خبر می ده




 

 

یومون جانگ را به حضور رییس شورشی ها راهنمایی می کنه

 

 

اون هم نامه بانو جمی را به اون می ده و .....


 

رییس برای امتحان یومون اونو با افرادش وارد جنگ می کنه تا امتحانش کنه.


 

 

و یومون در جنگ ........


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد