تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

خلاصه قسمت چهل و ششم سریال جواهری در قصر

پس از ساعت ها تلاش یانگوم از پادشاه می خواهد که چشمان خود را باز کند و پادشاه چشمان خود را باز می کند و متوجه خوب شدن چشمان خود می شود...

ملکه که از این ماجرا خرسند است از یانگوم می پرسد چگونه توانسته است این کار را بکند و یانگوم توضیح می دهد که بله اون بهکت بود اما علت آن چیز دیگری بود و علت آن التهاب نصفی از کبد بود و این بیماری در ابتدا به صورت آنفولانزا دیده می شود واین بیماری گسترش پیدا کرده به روده و خون و رگها و در نهایت به چشم ها سرایت می کند...

 من هم اول فکر می کردم که بیماری بهکت است اما زمانی که نبض پادشاه را گرفتم متوجه شدم که علت می تواند از جای دیگر باشد و آن هم به خاطرمسمومیت آرسنیک بوده است و این آرسنیک در شیری بوده است که ایشان هر روز استفاده می کردند و این شیر از گله هایی بوده است که از آن آب زمینی می خوردند که در آن ارسنیک بوده است که همان منبع چشمه های آب گرم بوده است زیرا در آن چشمه های آب گرم آرسنیک بوده است، در همین زمان پادشاه که از بدست آوردن سلامتی خود خوشحال است از او می پرسد که نام تو چیست، که او می گوید اسم من یانگوم است...

یانگوم وارد اتاق بانو چویی می شود ولیست غذاهایی را که برای سلامت پادشاه مضر است به بانو چویی می دهد...

فسرمین ونیروهایش از استخراج نقره ها و معامله آنها توسط وزیر اوو وبرخی مقامات آگاه می شوند به همین منظور در زمانی که آنها در حال معامله هستند آن ها راغافلگیر می کنند و برخی از آنان را دستگیر می کنند...

پادشاه که سلامتی خود را بدست آورده است زمانی که یانگوم را مشاهده نمی کند ، علت غیبت یانگوم را جویا می شود...

 که وزیر اوو اعلام می کند یانگوم به جایگاه سابق خود برگشته است و پزشک شین شایسته مراقبت از شماست و پزشک شین اولین کسی بود که متوجه شد که بیماری شما (بهکت)  است و در کتاب ها دنبال راه درمان می گشت و اگر ملکه تاسیسات رسمی را نادیده نمی گرفت و با تصمیمات خود باعث کاهش اعتبار داروخانه سلطنتی نمی شد این موضوع به وسیله داروخانه سلطنتی حل می شد ، به همین دلیل است که مقامات رسمی از این موضوع شاکی هستند وفکر می کنند به آنها توهین شده است ، زیرا یانگوم زمانی که باید به دلیل دسترسی به پروندهای پزشکی شما مجازات می شد با دستور پنهانی ملکه آزاد شد که این امر باعث ناراحتی مقامات رسمی شده است...

در همین حین پادشاه به دیدار یونسنگ می رود و جویای حال او می شود ، که یونسنگ از او خواهشی می کند و از پادشاه می خواهد به داستان کسی که مانند خواهر اوست گوش کند که پادشاه از او می پرسد این دختر کیست ، که یونسنگ اعلام می کند بانوی پزشک یانگوم که پادشاه اعلام می کند خود او نیز مایل است او را ببیند و از یونسنگ می پرسد که آیا او این جاست که یونسنگ اعلام می کند بله او همینک این جاست...

ویانگوم وارد اتاق می شود،پادشاه از یانگوم می پرسد که داستان او چیست ، آیا مربوط به اردک گوگردی که خورده نبوده است و باعث تعجب و حیرت یانگوم می شود...

یانگوم از پادشاه می خواهد که بی عزتی و بی شرافتی بانو هن را پاک کند ، زیرا بانو هن برای او مانند یک معلم و یک مادر بود،که پادشاه از او می پرسد به همین دلیل پرونده های پزشکی من را بر داشتی که یانگوم اعلام می کند بله ، که پادشاه اعلام می کند پس به عبارتی دیگر پاک کردن حساب بانو هن از اتهام واهی ودروغ...

که یانگوم اعلام می کند بله من این تقاضا را از شما می خواهم زیرا بانو هن بی گناه است و اگر او تقصیری هم داشته باشد این هست که اجازه دخالت و نفوذ هیچ کس را در آشپزخانه ای که غذای شما در آن درست میشد را نمی داد و برای زنده ماندن من در طی باز جویی اعتراف به خیانت کرد و از شما خواهش می کنم که به قلب وخواسته اون اجازه بدین که دوباره در این قصر زنده بشود...

که پادشاه اعلام می کند من همیشه از غذاهای بانو هن لذت می بردم اما برای پاک کردن اسم اون من باید دوباره خونریزی کنم که بعد از این خونریزی ها قدرت شاهزاده کاهش خواهد پیدا کرد و قدرت ملکه بیشتر خواهد شد که اگر این طور شود او مدت زیادی همسر من نخواهد بود زیرا اون تنها کسی است که زندگی پسرم را تهدید خواهد کرد ، من به عنوان یک پدر برای یک پسر و یک همسر برای یک زن چرا باید چنین کاری کنم...

بانو چویی که از ارتباط یوئلی و بانو پارک (بانوی سابق منشی ها) با خبر شده است به یوئلی اعلام می کند من دوست دارم تو مثل یک پروانه در آتش پرواز کنی برای یک فرد ، فردی که تو و خانواده ات را نجات داد تو باید به این فردی که چنین محبتی به تو کرده است مدیون باشی و به او وفادار بمانی و اگر می خواهی وفاداریت را به بانو پارک (بانوی سابق منشی ها) نشان بدهی به او بگو که ساکت بماند زیرا این برای او بهتر خواهد بود و از تو می خواهم این مدارک را به او بدهی...

پس از خروج یوئلی ، گیومیونگ در مورد درستی این کار می پرسد که بانو چویی توضیح می دهد که در میان این مدارکی که برای او فرستادم مدرکی وجود دارد که می تواند او را به سمت مرگ بکشاند ، زیرا ما الان نمی توانیم از عهده ی جنگ با بانو پارک بر بیاییم...

پانسول چویی و بانو چویی به دیدار وزیر اوو می روند و به او اعلام می کنند که او نباید دوستان قدیمی خود را فراموش کند...

فردی ناشناس به قصد از بین بردن پزشک قصر وارد منزل وی می شود که در این هنگام افسرمین و یانگوم برای دیدار پزشک قصر به منزل وی می روند که  افسرمین متوجه حضور وی می شود و او را تعقیب می کند و با او درگیرمی شود ، اما فرد ناشناس موفق به فرار می شود اما قبل از فرار افسر مین می تواند چهره ی او را ببیند...

یانگوم که به دیدن پزشک قصر رفته است از او می خواهد که حقیقت را روشن کند زیرا یک فرد بی گناه به خاطر آن مرده است ، که پزشک قصر اعلام می کند باید راجب این موضوع فکر کند و از یانگوم می خواهد برود بیرون...

فرد ناشناسی که توسط پانسول جویی فرستاده شده بود به دیدن پانسول چویی می رود وبه او می گوید زمانی که می خواسته است پزشک قصر را بکشد افسرمین نیز در همان جا بوده و او نتوانسته این کار را بکند ، که پانسول چویی به او دستور می دهد که قبل از این که افسرمین برای منزل پزشک قصر نگهبان بگذارد کار نیمه تمام خود را تمام کند...

فرد یکبار دیگر برای کشتن پزشک قصر روانه ی خانه ی پزشک قصر می شود اما زمانی که به آنجا می رسد متوجه می شود که پزشک قصر خود ، خود کشی کرده است...

در همین هنگام یکی از بانوان آینده به سراغ بانو چویی و گیومیونگ می رود و اعلام می کند بانوی پزشکی می خواهد شما را ببیند ، بانو چویی و گیو میونگ که فکر می کنند او حتما یوئلی است به دیدار او می روند اما متوجه می شوند که او یانگوم است ، یانگوم به آنها اعلام می کند که قبل از خودکشی پزشک قصر از او نامه ای گرفته است و از همه ی توطئه های آنها آگاه شده است و به آنها اعلام می کند که می خواهد به آنها یک فرصت بدهد به شرط آنکه آنها طلب بخشش کنند...

بانو چویی هراسان به دیدار وزیر اوو می رود و به او اعلام می کند که یانگوم از پزشک قصر وصیت نامه ای  گرفته است...

هم چنین پانسول چویی و بانو چویی  به دیدار وزیر اوو می روند تا در مورد این موضوع تصمیم بگیرند که در آخر به این نتیجه می رسند که یانگوم دروغ می گوید زیرا اگر او چنین نامه ای داشت به ما مهلت نمی داد اما باز هم احتیاط را رعایت می کنند وافرادی را به منزلی که یانگوم در آن زندگی میکند می فرستند تا این نامه را پیدا کنند اما نامه هایی جز نامه های عاشقانه ی کنگ داگو به همسرش پیدا نمی کنند...

یانگوم به دیدار گیومیونگ می رود و از او می خواهد برای مدت کوتاهی به او اجازه دهد که به آشپزخانه قصر برگردد مانند زمانی که بانوی دربار آشپزخانه بود و از او می خواهد به احساسی که در قلبش وجو دارد عمل کند زیرا او متوجه شده است که او مانند بانو هن به بانوان آینده آموزش می دهد و دوست ندارد نسبت به گیومیونگ احساس نفرت داشته باشد ...

که گیومیونگ عصبانی می شود و به یانگوم می گوید که اتاق را ترک کند وبه بیرون برود اما یانگوم قبل از رفتن به او اعلام می کند این آخرین نشانه ی دوستی من با کسی بود که من تمام وقتم را با آن در آشپزخانه دربار صرف کردم...

گیومیونگ از یانگرو می خواهد به خانه ی پانسول چویی زیرا پانسول چویی و بانو چویی او را می خواهند ببینند ، در خانه ی پانسول چویی بانو چویی از یانگرو می خواهد  قصر را ترک کند زیرا پزشک قصر مرده است ویانگوم هم نمی تواند کاری بکند اگر تو قصر را ترک کنی ، زیرا او شروع به ترساندن تو می کند تا حقیقت را بگویی ، حال اگر می خواهی محاکمه نشوی و زندگی آرام وبا ثروتی داشته باشی قصر را ترک کن و من مراقب اوضاع هستم و پس از آرام شدن اوضاع تو را بر می گردانم...

و یانگرو آماده ترک کردن قصر می شود اما قبل از رفتن از  بانو چویی می خواهد که اجازه دهد با دایی اش خداحافظ کند که بانو چویی اجازه می دهد و یانگرو به خانه دایی اش می رود و متوجه می شود که مشاور وزیر اوو برای دیدن او به خانه ی دایی اش آمده است، مشاور وزیر اوو از یانگرو می خواهد که فردا صبح به دادستانی برود و هرچی که می داند بگوید که چطور بانو چویی مجبور کرد که مادر یانگوم سم بخورد و هم چنین بانو چویی قصد کشتن بانو هن را بوسیله هوانگ که صدف سمی خورده بود را داشته است و به هیچ عنوان نترسد زیرا او همه چیز را در دفتر داستانی آماده کرده است وهیچ اتاقی برای او نمی افتد و او با گفتن این حرف ها می تواند بانوی منشی های سلطنتی شود...

یانگرو که هنوز نمی داند چه تصمیمی بگیرد به دیدن یانگوم می رود...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد