تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

خلاصه قسمت بیست و هفتم سریال امپراتور دریا

گونگ بوک به فرمانداری میره و چانگ گیوم بهشون میگه چرا اینجا اومدین و گونگ بوک میگه کشتی گروه تجاری ما در آبهای شیلا غارت شده و من اومدم اونها را سزکوب کنم چانگ گیوم (فرماندار) میگه با تعداد کم که رییس موچانگ میگه که ما یک کشتی با صد مامور امنیتی امنیتی اوردیم و گونگ بوکهم اضافه میکنه که کشتی در بندر دوک جین منتظره و همانطور که شما میدونید ماموران امنیتی یانگزو مهارتهای رزمی بالایی دارند و ارباب سول هم هزینه این ماموریت را تامین کرده لطفا به ما اجازه بدین تا اونها را سر کوب کنیم .چانگ گیوم میگه در عوضش چی می خواهی و گونگ میگه من هیچی نمی خوام ولی چانگ گیوم میگه من نمی تونم این اجازه را بدم . ورود نیروهای زرهی به شیلا به همین راحتی نیست و گونگ بوک میگه تو فراموش کردی که پدرت به دست دزدان دریایی کشته شد (پدر چانگ گیوم و جانگهوا توسط یوم مون کشته شد) تو به خاطر این موضوع زندگی غذاب آوری داشتی چرا چشمات را بروی حقایق می بندی .چانگ گیوم میگه من باید با وزیر دفاع در پایتخت صحبت کنم.

 

نیو چانگ برای بانو جمی خبر میاره که گونک برای سرکوب دزدان دریایی اومده و اون احتملاً فهمیده که ارباب یی و یوم مون کشتی گروهشون را غارت کردند چون یک کشتی با بیش از صد نفر از افرادش را با خودش اورده . بانو جمی میگه امکان نداره . از کجا فهمیدن

سون جونگ در گوشه ای از مقرر بانو جمی با زنشه و جلوی چشم پدرش ....

که یک دفعه پدرش را می بینه و پدرش دعواش میکنه ولی سون جونگ میگه تو حسودی به زندگی من چه کار داری و میاید بره که پدرش میگه گونگ بوک به موجینجو  اومده

سون جونگ سریع پیش گونگ بوک میره و از خاطراش با اون میگه و از این حرفها که گونگ بوک در مورد اوضاع موجینجو می پرسه که سون جونگ میگه الان دنیا هم دست بانو جمیه و با فرماندار کاسه کوزه را یکی شده و در اصل انگار اون فرماندار و چانگ گیوم هم معاونش . و سون جونگ به گونگ میگه که من جونگ دال را توی موجینجو دیدم و حتی دیدم که با بانو جمی ملاقات هم داشته و رییس موچانگ میگه پس مطئنآ ارباب یی و سر رییس گروهش یوم مون هم در موجینجو هستند

گونگ بوک اسم یوم مون را که می شنوه بعد از این همه مدت (دو سال و خوردی) تازه یاد جانگهوا میوفته و میره لب ساحل وبه افق می نگره

رییس مو چانگ میاید اونجا و میگه که اگه سون جونگ راست بگه پس ارباب یی و بانو جمی با هم متحد شدند و ما باید ارباب یی پیدا کنیم . گونگ بوک میگه من باید به ملاقات بانو جمی برم واز اون درخواست کمک کنم .رییس موچانگ میگه اون قبول میکنه ؟ گونگ میگه من این انتظار را ندارم (منظور یک دستی زدن به بانو جمیه) رییس موچانگ میگه می فهم منظورت چیه من با اومدن به موجینجو یاد افرادم افتادم که به خاطر بانو جمی کشته شدن و من وقتی یاد اون دوران میوفتم خونم به جوش میاید تو هم باید مراقب باشی که خونسرد باشی تا به هدفت برسی . گونگ بوک میگه ما برای راه اندازی تجارت توی شیلا از این ملاقات زیاد با او داریم اگه من نتونم خودم را کنترل کنم موفق نمی شم

 

گونگ بوک به دیدن بانو جمی میره و به اون میگه من برای سرکوب کردن دزدان دریایی اومدم به شیلا و به کمکتون نیاز دارم افردا من در کشتی آماده برای ماموریت هستند ولی اجازه ندارم اونها را وارد شیلا کنم . من میدونم که شما هم به امنیت اون راه برای کار با پایتخت نیاز دارین پس لطفاً فرماندار برای این کار متقاعد کنید . ولی بانو جمی دم به تله نمی ده(خودش استاد یک دستی زدنه) و میگه با سرکوب دزدان من چیزی را از دست نمی دم من در این مورد با فرماندار صحبت می کنم

نیو چانگ از بانو جمی مپرسه که شما چه کار می کنید بانو جمی میگه من فرماندار را ترغیب به این کار می کنم ولی نمی رازم که کار خودش را بکنه

نیو چانگ به مقر ارباب یی میره و قضیه را به اون میگه وارباب یی هم که می دونه توی ذهن یوم مون چیه میگه ما یکروزی باید به چین میرفتیم و دخلش را میاوردیم ولی حالا اون با پای خودش اومده ولی ما باید مراقب باشیم ماموران امینتی او جلو دار ارتش ونینگ بودند و فراموش نکن که ممکنه بد جور شکست بخوریم اگه کاملاً آماده نباشیم

کاپیتان جانگ به گونگ بوک در مورد استقرار پایگاه های دزدان دریایی در سواحل جنوب غربی توضیح می ده که الان دو گروه از اونها باقی مونده که یکی در جزیره بی سان و دیگری در جزیره جیون ول . رییس گروه دزدان جزیره بی سان شخصیه به نام کوک دو چوله که صد وپنجاه تا نفر داره .رییس موچانگ میگه من اون را وقتی که در موجینجو افسرارتش بودم  می شناسمش اون توی نیروی دریایی بود و بعد از اینکه یکی از سربازها را کشت فرار کرد  اون به خاطر خلق و خوی بی رحمش شناخته شده است . اما اون یک دریا نورد بزرگه و اغلب اوقات کشتی های نظامی را به طرف صخره ها می کشونه و غرق می کنه . گونگ بوک میگه ما به محض اینکه فرماندار دستور داد اول به این جزیره حمله می کنیم  و هاجین و کاپیتان جانگ را برای بررسی موقیعت اونجا به بی سان می فرسته 

 شاه دزدی

رییس جانگ در مورد خسارتی که به کشتیهاشون وارد شده به ارباب یی توضیح میده که یوم مون میگه گروه کوک دوچول مسیر بندر دوک چین تا پایتخت را تحت سلطه خودش داره . و چند تا کشتی بزرگ داره که می تونند در آبهای آزاد کشتی رانی کنه (کشتی اقیانوس پیما) ما باید قبل از اینکه به گونگ بوک حمله کنیم به اونجا حمله کنیم و اون را بیاریم توی گروهمون چون اگه اون را تحت کنترل خودمون داشته باشیم بهتر می تونیم بقیه گروه های دزدان دزیایی را تحت سلطه در بیاریم .ارباب یی هم قبول میکنه و دستور حمله را میده

یوم مون و افرادش شبانه عملیات حمله را اجرا می کنند و دوک دو چول هم دستی به شمشیر می بره ولی بعد از مواجه شدن با یوم مون با دو ضربه و در یک ثانیه خلع سلاح میشه

دو چول پیش ارباب یی برده میشه و ارباب یی به اون میگه اگه زیر نظر من کارکنی زنده می مونی ولی دو چول قبول نمی کنه و یوم مون اون را می کشه و تمامی افرادش حساب کار دستشون میایدو کسی جرات نمی کنه چیزی بگه و ارباب یی میگه شما ها اگه از من اطاعت کنید زندگی خوبی خواهید داشت شما دیگه دزد دزیایی نیست که غارت و چپاول کنید شما افراد من هستید که روزی پایتخت را تصرف می کنید

 

بانو جمی به چانگ گیوم میگه حالا می خواهی با گونگ بوک چه کار کنی و چانگ گیوم میگه من اول باید با وزیر دفاع صحبت کنم و اگه اون گفت من اجازه میدم که گونگ بوک دزدان را سرکوب کنه . بانو جمی میگه فکر کردی وقتی این کار را کرد از اینجا میره اون این موضوع را بهانه قرار داده تا دوباره شمشیرش را روی گردن ما بزار . تو نباید اجازه بدی که اون وارد شیلا بشه زمان را از دست نده و اونها را بیرون کن . (کشتی پر از ماموران امنیتی گونگ بوک رعشه بر تن همه انداخته )

 

بعد از جلسه مک بونگ برای بانو جمی خبر میاره که مسئول معادن نمک که عضو خانواده سلطنتی است تصمیم گرفته نمکش را به گروه تجاری دیگه ای بده .بانو جمی میگه چطور اون یکدفعه تغییر موضع داده . چه گروهی بهتر از گروه ما می تونه منافع اون را تامین کنه ؟ مک بونگ میگه اونها گروهی هستند از هانجو که سریع پیشرفت کردند و به مغازه های گیاهی ما در میونگ جو هم حمله کردند و تمام مغازه هایی که در ونگجیو با ما شریک بودند را ، گرفتند . بانو جمی میگه ما باید بفهمیم که کی داره اونها را هدایت میکنه چون اونها دارند عمداً در کار ما دخالت می کنند و اگه قادر هستند که این طور پیشرفت کنند حتماً یک حمایتشون میکنه و دستور تحقیق در این مورد را به نیو چانگ میده

 

سر پرست گروه مذکور جانگهواست که فعلاً معلوم نیست چطور این سمت را به دست آورده و غرور از سر و روش می باره . خبر موفقیت در بدست آوردن حق خرید نمک به جانگهوا داده میشه و جانگهوا میگه ما تجارتمون آزادنه گسترش دادیم چون تا بحال بانو جمی خبر نداشت ولی اگه اون بفهمه اوضاع فرق میکنه باید حواستون جمع باشه .

جانگهوا حتی هدفهای بزرگتری داره و به محافظ خودش میگه من می خواهم در بازار موجینجو موفق بشم چون اگه اینطور نشه موفق نمی شیم که با چین معامله کنیم . و لقمه بسیار بزرگ برای جانگهوا : من می خواهم حق تجارت را ، از بانو جمی بگیرم

غرور

نیو چانگ به بانو جمی میگه ما نفهمیدم که کی پشت این ماجراست .بانو جمی هم میگه اونها مغازهای ما را در ونجیو و هانجیو را را گرفتند و حالا می خواهند که این کار در موجینجو هم ادامه بدن چطور شما هیچ کاری نکردن ؟ ما باید بفهمیم که چه کسی پشت این ماجرات این یک جنگ بین اون و ماست!

کاپیتان جانگ و هاجین خبر میارند که پایگاه دزدان دریایی جزیره بی سان بدست دزدان جزیره جینول نابود شده (شاه دزدی) و کونک دو چول هم کشته شده . رییس موچانگ میگه این معنی اش اینکه تمام دزدان دریایی الان با هم متحد شدن ما باید فرماندار را متقاعد کنیم تا هرچه زودتر اونها را سرکوب کنیم تا قدرتشان بیشتر نشده

گونگ بوک قضیه را به فرماندار میگه ولی چانگ گیوم میگه من نمی تونم این اجازه را بدم و هنوز دستوری از پایتخت نرسیده و اگه شما بدون اجازه وارد بشین من به ارتش اعلام اماده باش میدم تا جلوتون را بگیره شما می خواهید با ما بجنگید ؟بعد از رفتن چانگ گیوم رییس موچانگ میگه ما باید بدون دستور این کار را بکنیم گونگ بوک هم میگه من هم همین نظر را دارم اما ما می خواهیم یک پایگاه اینجا درست کنیم اگه با هاشون مخالفت کنیم به هدفمون نمی رسیم

دستور فرماندار

نظر رییس موچانگ 

گونگ بوک به کشتی بر می گرده ولی میبینه که داد افرادش در اومده که ماه خسته شدیم یک ماه میشه توی کشتی هستیم و از این حرفها که رییس موچانگ می گه ما هنوز نتوستیم دستور فرماندار بگیریم و افرادش هم میگن شما کافیه به ما دستور بدین ما با هر دشمنی می جنگیم . گونگ بوک هم میگه من احساس شما را می فهمم ولی صبور باشید و به کاپیتان جانگ هم میگه برو یه ساحل و براشون گوشت و مشرب بیار

هاجین به گونگ بوک میگه که چی ریانگ از ما خواسته بود که وقتی به شیلا رسیدیم براش نامه بفرستیم که گونگ بوک میگه من قبلاً این کار را کردم نگران نباش

یون هم اندر غم مشکلات در کافه به مشرب پناه میاره که یکی از فرمانده ها از اونجا رد میشه ولی یون توجه ای نمی کنه و به بالا رفتن ادامه می ده که فرمانده عصبانی میشه ومیگه چرا تو به مافوقت احترام نمیزاری تو فقط یک شیلایی هستی چطور جرات میکنی این کار بکنی تو موش کثیف نکنه دلت مرگ می خواهد . یون هم عصبانی میشه و یک پا میاید توی سینه طرف پرتش میکنه و میگه من منتظر یک بهونه بودم اره من یک شیلایی هستم که ازم استفاده کردین و حالا به خاطر تو خوک چینی بیرون انداختنم و حالا بزار این موش بهت یک درس بده و یون یک دعوا حسابی باهوشون میکنه و از خجالتشون در میاید

تهدید به مرگ

چی ریانگ نامه گونگ بوک را می خونه و به پدرش میگه اونها هنور نتوستند اجازه ورود افرادشون را به شیلا بگیرند چون فرماندار این اجازه را بهشون نداه . ارباب سول عصبانی میشه و میگه چرا فرماندار مخالفت می کنه وقتی ما ی خواهیم بهشون کمک کنیم . چی ریانگ که دلش برای گونگ بوک تنگ شده به پدرش میگن اجازه بدین من برم شیلا اونها حتماً مایوس شدن و من باید برم بهشون روحیه بدم و ارباب سول هم قبول می کنه

ارباب جو (خرزوخان) که همیشه خبر بد میاره پیش چی ریانگ میاید میگه یون دوباره دردسر درسته کرده و مافوق خودش را کتک زده والان هم توی زندانه من پیش فرمانده وساطت کردم ولی مطمئن نیستم که کاری بکنه

 

خوب ولی مثل اینکه وساطت ارباب جو کار داده و یون راحت آزاد میشهو تنها لباسی را که به قد درازش میومدرا برای همیشه از تنش در اورد. ارباب جو در راه یون را می بینه و بهش میگه اینجا چه کار می کنی یون میگه من از ارتش ونینگ اومدم بیرون ارباب جو می گفت تو خیلی زحمت کشیدی مگه نمی خواستی یک روزی ژنرال بشی ولی یون میکه من حتی فرمانده ارشد هم نمی شدم ولی دیگه نمی تونستم و از ارتش اومدم بیرون الان هم نمی تونم توی روی ارباب سول نگاه کنم . و سراغ گونگ بوک را میگیره که بهش میگن رفته شیلا تا دزدان دریایی را سرکوب کنه . ارباب جو میگه چی ریانگ هم می خواد بره اونجا تو هم میتونی باهاش بری

سون جونگ در حال رفتنه که تو راه جونگ دال را میبینه و میره دنبالش که گرفتار میشه

بلافاصله جونگ دال همراه با یوم مون به جزیره یس سان میرند که گونگ بوک و رییس موچانگ تنها میایند که اونجا را بررسی کنند و یوم مون می خواد از فرصت استفاده کنه و بره که جونگ دال باز کشتی پر از ماموران امنیتی گونگ را خاطر نشان میکنه و میگه که کشتی اونها همین نزدیکهاست و ما نباید خودمون را نشان بدیم و یوم مون هم بی خیال میشه

 

 

 

سون جونگ با دل پر میاید پیش گونگ بوک و بهش میگه ارباب یی توی شیلا چه کار میکنه اگه اون این جا کار می کرد حتماً من می فهمیدم من تمام بازار موجینجو را زیر نظر دار م ولی تا حال چیزی در مورد اون توی بازار نشیدم . اونها به غیر از دزدی چه کاری بلد هستند . دزدان جزیره بی سان گروه قویی بودن ولی به دست دزدان جزیره جیونول نابود شدن . اونها دو سال بیشتر نیست که کارشون را شروع کردند و... اینقدر سون جونگ میگه که گونگ بالاخره می فهمه به احتمال زیاد دزدان جزیره جیونول همان گروه ارباب یی است

طرح کودتا

خوب افراد گونگ بوک بیشتر از یک ماه که در کشتی موندن و بانو جمی با اشاره به این موضوع به ارباب یی میگه اونها خیلی خسته شدن و اگه شما وقتی که اونها دارند به یانگزو بر می گردند بهشون حمله کنید اونها راحت شکست می خورند و ارباب یی هم میگه شما که خوب از اونها پذیرایی کردین و ما کافی یک جشن براشون بگیریم . بانو جمی میگه شنیدم که جزیره بی سان را زیر سلطه خودت آوردی  حالا دیگه هیچ کدوم از گروه دزدهای دزیایی نمی تونند با تو مخالفت کنند .

بانو جمی میره سر اصل مطلب و میگه نقشه تو چیه . حالا با این هدف بزرگ چی می خواهی ؟ ارباب یی میگه من یکبار تاجر یودم و پول زیادی داشتم اما من با بدبختی فهمیدم  یک تاجر در مواجه با قدرت مثل شمع در برابر باده و اگه خونت را روی ماسه بسازی خراب میشه و.. که بانو جمی حالا خونت را روی چی می خواهی بسازی که ارباب یی میگه : با حمایت شما من می تونم اون را در پایتخت بسازم . من جاه طلبی شما را می دونم اگه ما باهم متحد بشیم دیگه چه کار هست که ما نتوتیم توی این سرزمین کوچک شیلا انجام بدیم

یعد از رفتن ارباب یی بانو جمی می گه حتماً ارباب یی ، یی سادو را الگوش قرار داده و نظر نیو چانگ را می پرسه که نیو چانگ میگه اگه تنها باشه جاه طلبی او وحشیانه است ولی اون یوم مون را داره  و بانو جمی میگه درسته اون چیزی را داره که من ندارم . من هیچ حسادتی به ارباب یی ندارم ولی این برای من شرمه من باید گونگ بوک را با دستهای خودم بکشم

از اینجا به بعد جرم ارباب یی دیگه دزد دریایی بودن نیست بلکه کودتا بر ضد دولت شیلاست

چانگ گیوم شبانه پیش بانو جمی میاید و میگه به من خبر دادن که نایب السطنه سابق قراره به مو جینجو بیاید بانو جمی میگه منظورت لرد کیم وو جینه اون چیزی از موجینجو نمی دونه برای چی می خواد بیاد اینجا که چانگ گیوم میگه من هنوز هدفش از این کار را نفهمیدم


شخصیت جدید

در راستای اینکه از این به بعد چند شخصیت با نام خانوادگی کیم وارد داستان خواهند شد برای این که دوستان اشتباه نگیرند این شخصیتها را معرفی میکنم

لرد کیم وو جین فرزند لرد کیم کیون جونگ

کیم وو جین

ازشخصیتهای خوب داستان و اعضای خانواده سلطنتی و امپراطو آینده شیلا که مورد تایید گونگ بوکه و با کمک گونگ بوک این مقام را بدست میاره کیم وو جین شاهزاده محسوب میشه چون نوه شاه ونسونگ است و از طرفی از طریق ازدواج از خویشاوندان شاه هیونگ داک هم است

امپراطور کیم ووجین


فردا صبح چانگ گیوم به استقبال لرد کیم میره و خودش را بهش معرفی میکنه لرد کیم میگه من در میسرم به چانگهی تصممیم گرفتم از اینجا دیدن کنم و نمی خواهم مزاحم کار تو بشم تو به کارت برس ولی چانگ گیوم اون را دعوت میکنه تا ازش پذیرایی کنه . چون بانو جمی نکات لازم را بهش گفته

وقتی لرد کیم با این اصل و نسب درخشان و با این موقعیتی که داره احتمال شاه شدنش هم هست و آشنایی با اون در صدر کار بانو جمی قرار میگیره . بانو جمی لرد کیم را معرفی میکنه و میگه اگه من کمکش کنم تا مقامش بالاتر بره ...

چانگ گیوم در حال پذیرایی از لرد کیم که بانو جمی را معرفی میکنه لرد کیم میگه من هم در مورد اون شنیدم و خواهان ملاقات با اون میشه . بانو جمی هم با مدل موی جدید (رادیالی یا شعاعی ) وارد میشه

لرد کیم هم با دیدن بانو جمی میگه همانطور که دیگران می گفتند شما زیبا هستید من درباره شهرت شما شنیدم و من اشراف زاده های زیادی  دیدم ولی هیچ کدام به اندازه شما موفق نبودند راز شما چی بوده و بانو جمی میگه شما یکبار که با من آشنا بشین خودتون خواهید فهمید و لرد کیم میگه شما به من که فقط نام سلطنتی دارم می خواهید اعتماد کنید و بانو جمی میگه اگه شما به من فرصت بدین من صمیمانه به شما خدمت می کنم لرد کیم میگه من به هر کسی اجازه نمی دم که با هام آشنا بشه بانو جمی میگه من ممکنه بدونم چه کسی فرصت را پیدا میکنه ولی لرد کیم میگه تنها کسانی می تونند ، که قدرت و ثروتی نداشته باشند . بانو جمی میگه مگه کسی هم در این دنیا هست که ثروت را نخواهد و لرد کیم میگه درسته خود من هم چند سالی که زندگی کردم قدرت همه چیز من بود ولی الان می خوام با دید دیگه ای زندگی کنم(چشمها را باید شست.....) بنابراین دوست ندارم با شما آشنا بشم

لرد کیم به سراغ جانگهوا میره چون از قبل آشنایی با جانگهوا داشته

لرد کیم در مورد کار و بار میپرسه و میگه من چون تو بهم گفتی می خوام برم چانگهی که جانگهوا میگه من می خواستم وقتی اولین حجره را در موجینجو باز کردم به دیدنتان بیایم .لرد کیم چهره خوشحال جانگهوا را که میبینه میگه تو این مدت که تو را می شناسم اینقدر خوشحال ندیده بودمت . برای اینکه کار می کنی خوشحالی ؟ جانگهوا میگه من برای این خوشحالم که آزادانه زندگی می کنم . لرد گیم میگه من بهت اجازه دادم هر طور که می خواستی زندگی کنی اما من هنوز هدف را نفهمیدم

بانو جمی که این روزها فقط بد میاره از دست لرد خیلی عصبانیه و میگه من تا بحال این طور تحقیر نشده بود من کاری میکنم که روزی تاوان این توهین را بده و چانگ کیوم میگه من تا حال نفهمیدم که چرا ایشون میخواد بره چانگهی . در همین حالا معاون چانگ گیوم به اونجا میاید و  میگیه که گونگ بوک اومده و بانو جمی میگه یهش بگو تو نمی تونی اجازه ورود بهش بدی و این نکته به گونگ بوک گفته میشه

رییس جانگ هم این خبر را به یوم مون میده و یوم مون هم میگه برای مبارزه آماده بشین

چی ریانگ و یون به شیلا میرسند و به گونگ بوک وافرادش ملحق می شند

 

و یون هم هاجین را میبره یک کوشه و باهاش حرف میرنه

یون : تو خوبی ؟

ها جین : چی شده ؟

یون : من اومدم بیرون

هاجین : چرا ؟

یون : چرا چی ؟ فقط یک اتفاق بود

هاچین : من خوشحالم که این کار را کردی

یون : دلت برام تنگ نشده بود ؟ بهم بگو

هاجین : من وقت نداشتم . من اینجا اومدم تا انتقام مرگ پدر و مادرم را بگیرم . اومدم که از دزدان دریایی انتقام بگیرم . کسانی که من را مثل یک برده به چین فروختند . من وقت این را نداشتم که به تو فکر کنم

گونگ بوک به کشتی بر میگرده و نتابج کار به همه میگه که یون نیومده و چایی نخورده میگه منظورت چیه که ما نمی تونیم وارد شیم . گونگ بوک میگه ما نمیتونیم اینطور بر گردیم رییس موچانگ میگه تو می خواهی با نیروهای موجینجو بجنگی ؟ گونگ بوک میگه اگه مجبور بشم این کار را هم می کنم .چی ریانگ میگه ما اومدیم که دزدان را سرکوب کنیم تا بتونیم کار کنیم با این کار ما دشمن فرماندار میشیم .گونگ بوک میگه دلیلی مهمتر از کار کاردن هست که به خاطر اون باید دزدان را سرکوب کنیم . بستگان من و یون و هاجین بدست اونها کشته شدن . برای من دزدان دریایی مانعی بر سر کامان نیستند اونها دشمن من هستند چون مسیر زندگیم را عوض کردند (احتمالاً کار در کشتی سازی بهتر بوده) . و گونگ بوک دستور رفتن به بندر را میده

 

این خبر به چانگ گیوم داده میشه وچانگ گیوم هم اعلام آماده باشه به ارتش را میده و میگه بندر را محاصره کنید . خبر به بانو جمی هم داده میشه

 

یوم مون و افرادش هم برای مبارزه با گونگ بوک به راه میوفتند

گونگ بوک و افرادش در بندر منتظر هستند که چانگ گیوم میاید اونجا و میگه من بهت اجازه ورود ندادم سریع بندر را ترک کنید . گونگ بوک میگه من باید بفهمم که جرا تو به ما اجازه ورود نمی دی . اگه من دزدان را سرکوب کنم شیلا هم سود میبره .اگه تو با دزدان دریایی همکار نمیکنی چرا نمیزاری ما وارد بشیم . چانگ گیوک میگه چطور جرات میکنی این اتهام را به من بزنی من نمی تونم این اجازه بدم چون هنوز دستوری از پایتخت نرسیده .تا غروب اینجا را ترک کنید و اگرنه دستور حمله به شما را میدم

محافظ جانگهوا (هنوزی اسمی برای خودش نداره) برای لرد کیم خبر میاره که یک کشتی نیروهای زرهی از یانگزو به بندر اومدند و افراد فرماندار جلوی اونها را گرفتند . اونها ماموران امنیتی بازرگانان یانگزو هستند که مسلح اومدند . لرد کیم تعجب میکنه و تصمیم میگیره خودش بره لنگر گاه و اوضاع را بررسی کنه 

لرد کیم بر خلاف میل و اصرار چانگ گیوم به بندر میاید . گونگ بوک خودش معرفی میکنه ومیگه ما برای سرکوب دزدان دریایی اومدیم . لرد کیم میگه این وظیفه شیلا و ارتش موجینجوست چرا شما دخالت می کنید ؟ گونگ بوک میگه دزدان سواحل جونب غربی را تحت سلطه خودشون دارند و به کشتیهایی که از چین و شیلا میایند حمله می کنند . و قدرت اونها از نیروی دریایی شیلا بیشتر و بر اونها غلبه کرده بنابراین ما خودمون اومدیم تا اونها را سرکوب کنیم ولی فرماندار به ما اجارزه نمی ده لرد کیم میگه این که ما بادزدان دریایی چه میکنیم جزء امور داخلیه شیلاست این به شما مربوط نمیشه زودتر اینجا را ترک کنید

گونگ بوک آستین خودش را پاره میکنه(آهنگ سکانسش هم اجرا میشه) و آرم برده شدن را بروی دستش را نشون میده و میگه این ارم بردگیه .خیلی از افراد من به عنوان برده به چین فروخته شدند و این آرم را دارند .سرورم خاطره هایی که در قلبون داریم از این علامت دردناکتره. هیچ کس نبود که ما را نجات بده یا کمکمون کنه وقتی که بستگانمون کشته شدند و به عنوان برده بدست دزدان به چین آورده شدیم هنوز هم وضع همین طوریه و دزدان صدها نفر را به عنوان برده به چین میارند ولی هنوز دربار سلطنتی ودولت تصمیمی برای مقابله با این کار نگرفتند .چرا شما جلوی ما را می گیرید ما باید دزدان را سرکوب کنیم تا مردم شیلا را از فقر و مظلومیت نجات بدیم

لرد کیم هم وقتی حرفهای گونگ بوک را می شنوه و از هدفش آگاه میشه تحت تاثیر قرار می گیره به چانگ گیوم دستور می ده که به اونها اجازه ورود بدین و کاملاً ازشون حمایت کنید تا دزدان را سرکوب کنند . من مسئولیت هم چیز را به عهده میگیرم و از پایتخت اجازه این کار میارم

و گونگ بوک خوشحال از اینکه میتونه پا به خاک وطن بزاره

نظرات 1 + ارسال نظر
نرگس جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 06:09 ب.ظ

عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد