تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

قسمت 30 امپراطور دریا

یوم مون به خودش میاید و سریع از اونجا جیم میزنه و گونگ بوک هم میره دنبالش ولی گمش میکنه

 

جانگهوا در کما به سر میبره و لرد کیم خیلی نگرانه از حکیم در مورد اون میپرسه که حیکم میگه چاقو به نقطه حیاتی نخورده ولی زخم عمیق و زنده موندش در هاله ای از ابهمه

گونگ بوک که هنوز هویت مجروح براش روشن نیست  از بابت این اتفاق از لرد کیم عذر خواهی میکنه و به لرد کیم میگه من مراقبت از چانگهی را شدیدتر میکنم و اونها را دستکیر میکنم و من یک طبیب ماهر از چین برای افرادم آوردم  اگه اجازه بدین اون میفرستم که بیاد که لرد کیم هم قبول میکنه

در همین حال ، حال جانگهوا بدتر میشه و لرد کیم داخل میره که افراد یوم مون می رسند و گونگ بوک قضیه برای اونها تعریف میکنه و میگه که لرد کیم زنده است و یکی از پیشخدمنهاش زخمی شده و حالش بده .گونگ بوک به یون میگه افراد را بردار و همه جا دنبال اونها بگرد و باید اونها را زنده دستگیر کنی

محافظ جانگهوا  که از دست بک ینگ شکست خورده از گونگ بوک می خواد که به اون هم اجازه بده که دنبال فراریها بگرده که سون جونگ اون را می شناسه و تا حدی به هویت فرد مجروح پی میبره

یوم مون که از اتفاق افتاده خیلی ناراحته و اتفاقات را مرور میکنه

در همین حال بک ینگ میاید و با هم در حال فرار هستند که می بینند که از بندر محافظت میشه که یوم مون به بک ینک نشان عبور را میده و میگه تو از چانگی برو بیرون . وخود یون مون میاید بره که دیده میشه و فرار میکنه

فردا رییس موچانگ این قضیه را به گونگ میگه و میگه که اونها فرار کردند و گونگ بوک میگه افراد خودمون را به مقرر لرد کیم بفرستید

سون جونگ مراقب جانگهوا را دم خونش جلوش میگیره و می فهمه که شخص مجروع جانگهواست .و میره که گونگ بوک بگه که یاد حرف جانگهوا میوفته و بی خیال میشه

افراد گونگ بوک در مقرر لرد کیم مستقرر می شند که رییس موچانگ میگه ما باید برای محافظت از کشتی یکی از گروه های تجاری موجینجو به اونجا بریم و معلوم نیست وقتی به موجینجو میریم چه اتفاقی میوفته . دز همین حالا گونگ بوک به یاد اون شب میوفته ومیگه من حدس میزنم که طرف یوم مون بوده و احتمالاً بانو جمی پشت این ماجراست چون وزیر ارتش در موجینجو است و جون بانو جمی را در یانگزو نجات داده …. تا اینکه گونگ بوک میگه معلوم نیست چرا وزیر می خواد لرد کیم را بکشه ؟

خوب در غایب یوم مون لرد کیم مراقبت از جانگهوا را به عهده می گیره  که خبر میرسه گونگ بوک اومده اونجا

لرد کیم به گونگ بوک میگه من قدر کار تو را میدونم اما باید افرادت را با خودت ببری تا دزدان را سرکوب کنی من مراقب خودم هستم . زندگی عزیزترین کس من در خطره من حتما می فهمم که پشت این ماجراست .گونگ بوک در مورد رابطه  لرد کیم با وزیر ارتش می پرسه که لرد کیم میگه اون از افراد بازرس که کل است من و بارزس کل با هم رابطه معکوس داریم  و گونگ بوک قضیه ملاقات بانو جمی و وزیر مذکور را به لرد کیم میگیه و میگه که وزیر قصد کشتن شما را داره

بانو جمی از یوم مون در مورد کشتن لرد کیم میپرسه که یوم مون میگه گونگ بوک اومد اونجا و من شکست خوردم و بانو جمی میگه با این مهارت چطور شکست خوردی .بانو جمی با نگاه معنا داری میگه نکنه به خاطر جانگهوا بوده چون من شنیدم که اون رفته به چانگهی که یوم مون هم میگه من دلیل خودم را داشتم واز اونجا میره و بانو جمی میگه اگه اینطور بخواهد ادامه بده این هم برای من دردسر میشه

ارباب یی هم به یوم مون میگه نگران نباش تو اگه موفق میشی فقط به نفع بانو جمی میشد حالا هم که موفق نشدی اون ضرر میکنه .حالا بانو جمی کارمشکلی برای پاک کردن این گند داره.تو لازم نیست در این مورد فکر کنی .باید در مورد حمله به گونگ بوک تمرکز کنی

سون جونگ هم که عذاب وجدان گرفته پیش گونگ بوک میره ومیگه اون کسی که توی خونه لرد کیم زخمی شده جانگهواست و اون سرپرست یک گروه بزرگ تجاری در موجینجوست همون گروهی که مسئولیت حفاظت از کشتیهاش را به تو داده . یون هم به گونگ بوک میگه هاجین هم قبلاً گفته که جانگهوا توی چانگهی دیده پس شاید سون جونگ راست میگه

گونگ بوک با سرعت نور به خونه لرد کیم میره و از لرد کیم در مورد حال جانگهوا میپرسه

و به بالین جانگهوا میره و ابراز احساسات میکنه

لرد کیم از گونگ بوک در مورد آشنایی با جانگهوا می پرسه که گونگ داستان زندگیش را میگه که اون برده بوده و الکی متهم به همکاری با دزدها شده جانگهوا نجاتش داده تا دوباره در یانگزو برده بوده …… و از این حرفها

و لرد کیم هم میگه من بعد از جنگ به عنوان فرستاده به چانگ ان رفتم و دیم که جانگهوا در فاحشه خونه کار میکنه و من اون را اوردم شیلا و وقتی فهمیدم که از خانواده اصیله خواستم آستین بزن براش بالا که خودش خواست تجارت کنه و من هم کمکش کردم وکار را شروع کرد بانو جمی به دلیل حمایت من از جانگهوا  می خواست من را بکشه

وزیر ارتش وقتی می فهمه خیلی عصبانی میشه و بر سر بانو جمی ( مثل اون موقع که سر بانوان دربار در یانگوم داد میزد ) فریاد میکشه و میگه این چه گندیه که زدین حالا ما توی درسر می افتیم و بانو جمی که مدل موهاش را عوض کرده  هم عذر خواهی میکنه و چانگ کیوم هم می خواد خودی نشون بده و میگه من دوباره یک سری ادم کش میفرستم که وزیر اون را دعوا میکنه و میگه من باید به چانگهی برم و نامه عالی جناب را به لرد کیم بدم و بانو جمی هم چنان عصبانی میشه که خدا را دیگه بنده نیست

مک بون برای بانو جمی خبر میاره که ارباب سول و ارباب جو برای دیدن اون اومدند 

خلاصه قسمت 29 سریال امپراطور دریا

یوم جانگ تو کشتی به خاطر عشقش مشغول خوردن نوشیدنی(شراب) میشه و به یاد جانگ هوا میفته که رییس جانگ میاد و بهش میگه که تمومش کنه

emperor-of-the-sea-2900184711-24-16.jpg

یوم جانگ هم ازش شراب میخواد جانگ هم میگه تمومش کن یوم جانگ میگه بنظر احمق میام نه؟

رییس جانگ هم میگه نه یوم جانگ میگه درونم سوخته مهم نیست چقدر مینوشم اما احساس

راحتی نمی کنم چرا باید آتش درونم رو خاموش کنم؟ و از این حرف ها که جانگ دال سر میرسه

رییس جانگ هم میگه چیزی میخوای؟ اونم میگه ارباب دنبال سرپرست میگرده رییس جانگ هم

میگه که از این ماجرا یک کلمه هم به ارباب نگو

 

 

emperor-of-the-sea-2900398611-33-26.jpg

جانگ پیش ارباب یی میره ارباب یی ازش میپرسه یوم جانگ کجاست؟

اون هم میگه که رفت گشت بزنه ارباب یی میگه چه اتفاقی برای یوم جانگ افتاده اون هم میگه که از

وقتی از پیش بانو جمی برگشته بی قراره رییس جانگ میگه ارباب میدونی تو اون ملاقات چی شد؟

ارباب یی هم میگه تنهام بزار

 

emperor-of-the-sea-2900669711-51-17.jpg

 

نیو چانگ میگه یوم مون به کشتی های تجاری بانو جانگ هوا حمله نمی کنه بانو جمی هم میگه اگه

من از یوم جانگ استفاده می کنم میخوام جانگ هوا رو فراری بدم فقط صبر کن و ببین. این جنگی با

مزه است

 

emperor-of-the-sea-2900784711-58-18.jpg

 

سرپرست گروه جانگ هوا به گونک بوک میگه که زمان تحویل کالا به شهر امپراطور عقب افتاد

محموله بار کشتی یک ماه دیرتر میرسه ما هنوز هیچ کشتی سازی نداریم

 

 

emperor-of-the-sea-2900993712-03-11.jpg

 

 

کاپیتان جانگ هم تعدادی کشتی ساز ماهر بهشون میده

اون ها باهم به پایگاه گروه تجاری جانگ هوا میرن اینجا یوم جانگ تعدادی دختر بچه میبینه

 

emperor-of-the-sea-2901063612-05-56.jpg

رییس موچانگ هم میپرسه این دختر ها تو معاملات شما چه نقشی دارند؟

سرپرست گروه جانگ هوا هم میگه اون ها یتیم هایی هستند که تو پدر مادرشون رو تو قحطی از دست دادن ارباب

ما از اون ها مراقبت میکنه

یون هم میگه پس تو اون ها رو به عنوان معشوقه به شهر امپراطور میفرستی؟

سرپرست میگه نه اونا به دستور اربابمون چینی یاد میگیرن تا بعدا تاجر بشن

یوم جانگ هم میگه دوست دارم اربابتون رو ببینم

سرپرست: من بهشون میگم

 

 

emperor-of-the-sea-2901158812-13-19.jpg

جانگ هوا هم مشغول یاد دادن چینی به بچه هاست

 

 

emperor-of-the-sea-2901173212-14-37.jpg

وقتی درس دادن به بچه ها تموم میشه خودش یاد سال هایی که با بانو جمی بوده و رقص و …. یاد میگرفته میفته

 

emperor-of-the-sea-2901348512-16-23.jpg

emperor-of-the-sea-2901376612-17-44.jpg

تو همین حال هوا بود که یه بازرگان از چین میاد به ملاقاتش البته باید بگم که بازرگان رو یوم جانگ

فرستاده بود

emperor-of-the-sea-2901495212-22-19.jpg

اون به جانگ هوا پیشنهاد قاچاق میده و میگه شما باکمک ما می تونین از بانو جمی جلو بزنین اما

جانگ هوا قبول

نمیکنه در آخر هم ازش میخواد که پیش اربابش بره جانگ هوا هم قبول میکنه

جانگ هوا با محافظش به کشتی اونا میره و این خانوم بازرگان هم میگه که ارباب ما منتظره

 

emperor-of-the-sea-2901773612-25-07.jpg

جانگ هوا به محافظش میگه منتظرش باشه و خودش میره داخل

 

emperor-of-the-sea-2901902112-28-13.jpg

emperor-of-the-sea-2901973812-30-10.jpg

یوم جانگ میگه خیلی وقته منتظرتم من پیشنهادی برای معامله دارم چون من میترسیدم شما نیاین

اگه بفهمید منم

 

emperor-of-the-sea-2902146512-35-11.jpg

جانگ هوا : آسایش شما سخته و این روی قلب من سنگینی میکنه خوشحالم که خوب شدی

یوم جانگ: همچنین تو باید تغییر کنی آیا تو موافقی که معاملاتت رو قوی تر شروع کنی و تهدیدهای

بانو جمی رو

تموم کنی؟

جانگ هوا: پیشنهاد قاچاقت رو میشنوم من تهیه کالا های چینی رو تضمین می کنم اگه پیشنهاد منو

قبول کنی اما

من قبول نمی کنم من معاملات خودم رو ادامه میدم حتی اگه این راه برای من طولانی بشه

یوم جانگ: شنیدم کاپیتان جانگ به شیلا برگشته و تو مراقبت از کشتی های تجاری ات رو به اون

سپردی آیا تو

تمام این مدت مورد توجه کاپیتان جانگ بودی؟

جانگ هوا: من. من تمام عشق های گذشته ام را فراموش کرده ام من موفق شدم که خداحافظی کنم

یوم جانگ: من. آیا تو میدونی من در اون سالهای گذشته چطور زنده موندم؟ در حقیقت من نتونستم از تو حمایت

کنم من از گناهانم عذاب می کشم

 

emperor-of-the-sea-2902409213-12-20.jpg

یوم جانگ جانگ هوا رو بقل می کنه

 

emperor-of-the-sea-2902430913-14-06.jpg

emperor-of-the-sea-2902439713-14-12.jpg

یوم جانگ: من نمی تونم بزارم بری

 

emperor-of-the-sea-2902443013-14-16.jpg

یوم جانگ: حالا که میدونم زنده ای

جانگ هوا: لطفا نزار که من بیشتر از این به تو صدمه بزنم

 

emperor-of-the-sea-2902477613-19-25.jpg

جانگ هوا: تو باید منو فراموش کنی

 

emperor-of-the-sea-2902537313-21-30.jpg

جانگ هوا: میفهمی من چطور سالها پیش زنده مونده ام؟ من به وسیله دزد ها در بندر یوسان دستگیر شدم چانگ

ان منو بعنوان برده گرفت من به یک فاحشه خانه فروخته شدم از روی ناامیدی سعی کردم خودم رو بکشم اما به

وسیله ی یک مرد بخشنده شیلایی نجات پیدا کردم من راهم رو مشخص کردم

 

emperor-of-the-sea-2902664313-25-09.jpg

جانگ هوا: و نمی تونم به تو خدمت کنم

یوم جانگ: راه تو رفتن زیر سایه کاپیتان جانگه برای آسایش زندگیت؟

جانگ هوا: من تاجرم و … من فقط با مردمی معامله می کنم که بخشی از ارزش هاشون مثل من باشه من باید برم

emperor-of-the-sea-2902744513-29-08.jpg

 

یوم جانگ: بانوی من

 

emperor-of-the-sea-2902759213-30-12.jpg

emperor-of-the-sea-2902835413-31-24.jpg

 

رئیس موچانگ و یون مشغول آموزش به سرباز ها بودن که جانگ بوگو میاد رئیس موچانگ میگه که

اون ها محافظین کشتی تجاری هستن من ماهرترین اون ها رو انتخاب کردم

emperor-of-the-sea-2902968418-53-13.jpg

 

بعد از گذشت چند هفته زمستون میاد

جانگ بوگو به یون و رییس موچانگ میگه که چه اتفاقی برای کشتی سازانی که موجینگجو فرستادیم

افتاده؟ موچانگ: اونها باید کشتی رو تعمیر میکردن

ما باید یک کشتی جدید بسازیم کشتی جدید رو برای به آب انداختن در بندر چانگ جی درست میکنیم

جانگ بوگو میگه من خودم کشتی ها رو بازرسی میکنم به یون هم میگه که برای گشت زنی آماده شه

 

emperor-of-the-sea-2903143119-02-43.jpg

وقتی برمیگردن هاجین میاد و میگه ماجاسوس رو دستگیر کردیم و نقشه ای پیدا کردیم که راه های

اصلی چانگ هی و راه های اصلی نقشه ما در اون بود

emperor-of-the-sea-2903271019-04-36.jpg

جانگ بوگو از جاسوس میپرسه که برای کی کار می کنه

emperor-of-the-sea-2903320419-05-36.jpg

یون هم وقتی میبینه جاسوس جواب نمیده عصبانی میشه و شمشیرشو زیر گلوی جاسوس میزاره و میگه

که اعتراف کن برای کی کار میکنی؟

emperor-of-the-sea-2903332519-07-47.jpg

 

یون میگه اون باید دزد دریایی باشه جانگ هم به جاسوس میگه اگه حرف بزنی زندگیت رو میبخشم

جاسوس هم میگه چطور میتونم بهتون اعتماد کنم به حر حال من میمیرم پس منو بکش

اونا به داخل ساختمان میرن

رییس موچانگ میگه اگه اونا سعی کردن موقعیت راه های اصلی رو یاد بگیرن دزدها نقشه حمله به

چانگ هی رو دارن

emperor-of-the-sea-2903400819-10-33.jpg

یون هم میگه اونا میدونن ما کشتی یک گروه تجاری رو از موجینگجو اسکورت میکنیم ما نمی

تونیمامنیت خودمون رو تضمین کنیم اگه تقسیم بشیم

چی ریانگ هم میگه اگه به چانگ هی حمله بشه همه تلاش ما بی فایده هست ما باید یک نقشه بکشیم

emperor-of-the-sea-2903429319-14-58.jpg

جانگ بوگو هم پس از سکوتش میگه که دزدها به چانگ هی حمله نمیکنن هدف اونا کشتی تجاریه ما با

نقشه ای باید از کشتی تجاری محافظت کنیم من با دولت درباره دفاع از چانگ هی صحبت می کنم به

یون هم میگه امنیت اطراف بندر رو بیشتر کنین

 

 

 

emperor-of-the-sea-2903457019-22-38.jpg

جانگ هوا در حال دور زدن تو بازار بود که هاجین اونو می بینه

emperor-of-the-sea-2903582919-30-34.jpg

emperor-of-the-sea-2903596619-31-34.jpg

اما هاجین که مطمئن نبود اون کیه اون جا چیزی نگفت

تو بندر هاجین توفکر بود که یون بهش گفت: به چی فکر میکنی؟ هاجین گفت: میدونم تو اونو قبلا

دیدی. یون گفت: کی؟

emperor-of-the-sea-2903647719-32-55.jpg

هاجین طوری که به جواب یه مسئله پی برده میگه بانو جانگ هوا . من بانو جانگ هوا رو تو بازار چانگ

هی دیدم یون هم میگه که خیالاتی شدی و … هاجین میگه من مطمئنم

یون: اگه بانو جاتگ هوا تو چانگ هی باشه او حتما میدونه ما تو چانگ هی هستیم و میاد کاپیتان جانگ

رو ببینه این مزخرفات رو فراموش کن راستی تو باید تو این ماموریت ذخیره بمونی

هاجین: ستوان

emperor-of-the-sea-2903727119-47-21.jpg

یون: من نمی تونم ببینم کسی به تو دوباره صدمه بزنه ما دزدا رو ازبین می بریم تو پیش بانو چی ریانگ

بمون

هاجین: من نمی تونم این کار رو بکنم

یون: چی؟

هاجین: زن ها هم حق دارن هدف داشته باشن من به چانگ هی اومدم تا دزدهارو نابود کنم و این وظیفه

منه

یون: تو بهتره به من گوش کنی

هاجین: تو نمی تونی جلوی منو بگیری

یون: خیلی سرسختی

هاجین: توباید بدونی که والدین من به وسیله ی دزدها کشته شدن مگه نه؟

یون: بله

هاجین: من می دونم تو نگران منی اما اگه نتونم بادستام انتقام اونا رو بگیرم نمی تونم راحت باشم

یون: می دونم چه احساسی داری اما من نگرانم و این برای تو خطرناکه تو باید در تمام این ماموریت

خطرناک در کنارم بمونی. باشه؟

emperor-of-the-sea-2903878209-38-49.jpg

هاجین: باشه

محافظ بانو جانگ هوا به وزیر سابق میگه بانو جانگ هوا اینجاست

اون هم به پیش باز جانگ هوا میره

جانگ هوا میپرسه که همه چی خوب پیش رفت وزیر هم سرش رو پایین میاره

اونا به داخل اتاق میرن جانگ هوا میگه شنیدم مرتب به تفریح میری آیا از موندن تو چانگ هی لذت می

بری؟ وزیر میگه که الان میفهمم چرا به من پیشنهاد دادی که به چانگ هی برم

emperor-of-the-sea-2903954616-30-46.jpg

من الان رسیدم اینجا اما اماده ام همه چیز رو درباره دربار امپراطور فراموش کنم من شنیدم تو حفاظت

از کشتی ها رو به جانگ بوگو دادی هنوز هم نتونستی ملاقاتش کنی؟

emperor-of-the-sea-2903996616-33-11.jpg

جانگ هوا میگه نتونستم وزیر میگه تو کارهای مهم رو به اون دادی بدون این که حتی ملاقاتش کنی؟

جانگ هوا هم از کاپیتان جانگ تعریف میکنه و میگه من می دونم کاپیتان جانگ بهترینه. من برای بانو

جمی در یانگزو کار میکردم میدونم کاپیتان جانگ از گروه سول پیانگ هست وزیر هم میپرسه که

میتونم به اون اعتماد کنم اون میگه تو میتونی به اون اعتماد کنی

emperor-of-the-sea-2904111216-44-26.jpg

یوم جانگ و رییس جانگ و ارباب یی یه جلسه تشکیل دادن و یوم جانگ هم مثل همیشه نظر های

خوب میده ( در واقع من نمی دونم این ارباب یی چی کاره هست )

یوم جانگ: کشتی تجاری بندر دوکجین رو ترک کرد و از میان آب های پالگیوم و سادانگ عبور میکنه

ارباب یی: کجا میخوای بهش حمله کنی؟

یوم جانگ این دفعه یه ایده نو میده و میگه: من تو خشکی به اونا حمله میکنم نه تو دریا

ارباب یی: تو خشکی به اونا حمله میکنی منظورت چیه؟

emperor-of-the-sea-2904151616-49-39.jpg

یوم جانگ: جانگ بو گو آماده حمله دریاییه ما وقتی که عبور کردن حمله میکنیم میان آبهای ساندوگ

و اونا رو تو در کنار ساحل فریب میدیم و در خشکی و دریا با هم کمین می کنیم بهترین استراتژی برای

غافلگیر کردن اونها و ما کالاهای اونا رو فورا بدست می آوریم

رییس جانگ: اما قدرت مردان جانگ بوگو تو خشکی خیلی بهتره

emperor-of-the-sea-2904208516-55-36.jpg

جنگ با وو نینگ جو ثابت کرده همان طور که میدونی مردای ما تو خشکی درمانده هستن

یوم جانگ: مهارت جانگ بوگو در کشتی رانی و نیروی جنگی بیشتر هست ما تو جنگ دریایی میتونیم

به اونها ضربه وارد کنیم اما نمی تونیم اون ها رو ازبین ببریم

emperor-of-the-sea-2904251916-59-54.jpg

یوم جانگ: این تنها فرضت برای شکست دادن جانگ بوگو و متوقف کردن گروه سول پیانگ هست

ارباب یی: تو میتونی این کار رو انجام بدی؟

یوم جانگ: من خودم شخصا مردای جنگی رو انتخاب می کنم لطفا به من اعتماد داشته باش

یوم جانگ هم میره که افراد رو انتخاب کنه

رییس جانگ میگه: اون راهنمای دسته دزدان یومچاست

راهنما: من مان چول هستم

emperor-of-the-sea-2904445917-05-26.jpg
یوم جانگ میگه تو باید بدونی من برای چی اینجا هستم اگه تو مهارتت رو ثابت کنی تو جلودار حمله ما

میشی و غنیمت های جنگی برای تو میشه

emperor-of-the-sea-2904456917-06-00.jpg

یوم جانگ به افراد میگه که بپرن توی آب و با تیر کمان و نیزه کسایی که دیرتر به ساحل میرسن رو

میزنن

emperor-of-the-sea-2904579217-09-10.jpg

emperor-of-the-sea-2904608817-10-22.jpg

emperor-of-the-sea-2904648817-13-02.jpg

یوم جانگ از بین افرادی که سریع تر رسیدند سه نفر رو برای برج نظارت انتخاب کرد

تو راه برگشت که از جنگل گذشتن رییس جانگ به یوم جانگ میگفت که یه تعداد افراد بی حریف رو

انتخاب کنه که یه پسر جوون بهشون چند تا تیر مثل تیر های یوم جانگ پرتاب کرد که یکی از آدم های

یوم جانگ رو کشت و یکی هم به طرف یوم جانگ پرتاب کرد که یوم جانگ به صورت خیلی حرفه

ای تونست جلوی تیر رو بگیره

emperor-of-the-sea-2904855217-18-11.jpg

emperor-of-the-sea-2904888017-18-33.jpg

اون پسر هم کل نیرو هایی که با یوم جانگ بودن رو شکست داد رییس جانگ هم ازش شکست خورد

البته جانگ دال که اصلا جلو نرفت یوم جانگ هم تونست اون پسره رو راحت ( زیاد راحت هم نه)

شکست بده

emperor-of-the-sea-2905029717-30-54.jpg

یوم جانگ اون پسره رو به پایگاهش میبره جانگ دال بهش میگه که تو آرزوی مرگ داشتی؟

emperor-of-the-sea-2905070917-34-16.jpg

رییس جانگ میگه کی تو رو فرستاده یکی از افراد یوم جانگ میگه که میدونه که اون کیه و اون به

رییس قبلی این منطقه خدمت میکرد قبل از اینکه ما اینجا رو تسخیر کنیم یوم جانگ هم از اون پسره

میپرسه که چرا سعی کرده انتقام بگیره اون پسره هم میگه منو بکش رییس جانگ هم میخواست اونو

بکشه که یوم جانگ جلوی اون رو میگیره اون پسره رو زندانی میکنن تا بعد حسابش رو برسن

emperor-of-the-sea-2905188717-41-16.jpg

بانو جمی هم تو فکر بود که نیو چانگ و یکی از سرپرستان جانگ هوا میان تو و نیو چانگ بهش میگه

که رییس نون پیشنهاد شما رو قبول کرده بانو جمی هم به سرپرست نون میگه که تصمیم عاقلانه ای

گرفتید من شنیدم که خیلی نزدیک به جانگ هوا هستی این درسته؟ سرپرست هم تایید میکنه بانو جمی

هم میگه که تو باید بفهمی که اون چطور گروهش رو ساخت سرپرست نون هم میگه که اون یه تاجر

بزرگه و همه سرپرست ها مطیعش هستند بانو جمی هم میگه معامله گر زرنگ و باهوش نمی تونه تنهایی

کار کنه معاملات اون سریعا توسعه یافته یه نفر باید از اون حمایت کرده باشه اون کیه؟ به من بگو

سرپرست یون هم میگه که اون وزیر سابق هست

emperor-of-the-sea-2905334317-49-34.jpg

 

بانو جمی: جانگ هوا چطور اونو میشناسه ؟

سرپرست نون: ما نمی دونیم او به تازگی به موجینگجو اومده و با وزیر سابق ملاقات کرده

emperor-of-the-sea-2905396417-53-52.jpg

بانو جمی: مهم نیست که چطور فکر کنم حالا میفهمم چرا به چانگ هی آمده پدر جانگ هوا یک بار

به دولت چانگ هی کمک کرده وزیر به جانگ هوا اعتماد داره

نیوچانگ: وزیر سابق با تو دوستانه برخورد نکرد اگه وزیر سابق از اون حمایت کنه تهدید بزرگی برای

تو خواهد بود

تو این حال هم تا بونگ میاد تو و میگه وزیر ارتش اینجاست

emperor-of-the-sea-2905506017-59-09.jpg

بانو جمی هم به پیش باز وزیر ارتش میره

بانو جمی: سرور من چه سورپرایزی

 

 

 

emperor-of-the-sea-2905546618-02-09.jpg

وزیر ارتش: خوب هستین؟

emperor-of-the-sea-2905550218-01-30.jpg

بانو جمی: بله من همیشه به شما مدیونم

بانو جمی: برای چه به موجینگجو آمده اید؟

وزیر ارتش: من برای تحویل فرمان سلطنتی آمده ام

emperor-of-the-sea-2905573318-04-49.jpg

 

 

خلاصه قسمت ۲۸ سریال امپراطور دریا

نیون چانگ این خبر رو برای بانو جمی میاره و میگه : مادر جان مادر جمی گونگ وک اومد(به لهجه شنبه بخونید) در ان لحظه بانو جمی خونش به جوش میاد و وقتی میفهمه لرد این اجازروداده میخاد بره با دستای خودش خفش کنه اما نمیتونه

یومون هم همین خبرو میاد به ارباب ئی میده و ارباب میگه : خاک وچوک چه جسارتا ما باید با بانو جمی صحبت کنیم

مراقب جانگ هوا میاد و میگه یه گروه جدید وارد موجینجو شده که سرپرست این گروه اسمش جانگ بوگو هست و جانگی هم که اسم عشقشو میشنوه منقلب میشه

لرد میاد و با جانگی صحبت میکنه و قضیه رو با جانگی میگه که اونم میگه من اونو میشناسم و کل اشنایی اون با گونگ بوک رو از اول که برده بوده تا اخ با لرد میگه و باعث میشه که لرد بیشتر از گونگ بوک خوشش بیاد

جانگی به ساحل میره و از دور به عشقش نظاره میکنه

گونک و بروبچش دارن میرن چانکهی که تو راه یون مگه ما خیلی وقته نیومدیم اینجا و دلم تنگ سده رییس موچانگ هم با گونگ دردو دل میکنه

همه وارد چانگهی میشن و چیریانگ که زودتر وارد شده با حکم ران اونجا میاد پیش گونگ و حکم ران میگه چون لرد به ما گفته ما شمارو حمایت میکنیم و گونگ هم میگه ما میخوایم تو کارخانه کشتی سازی کشتی بسازیم

این دو افریته هم جلسه گرفتن و جمی میگه من پوست از سر این لرد میکنم و ارباب ئی هم میگه من همه رو جز دزدان دریایی با هم متحد کردم و قبل اینکه تو این کارو کنی من گونگ بوکو از سقف اویزون میکنم

یون و گونگ با هم به یاد بچگشون میرن تو ساحلو قدم میزننو دنبال قبر بابای گونگ میگردنو پیداش میکنن البته با شکو تردید و بعد هم سر قبر باباش مراسم انجام میده گونگ بوک

اینجا هم گونگ بوک داره به افرادش اموزش تیر اندازی میده

 

اینجا هم یه جلسه دارن و میخوان به دزدان حمله کنند که میگن ما باید اول به دزدان جزیره دانگ سا حمله کنیم و به یون میگه بپر برو بروبچ رو اماده کن

 

جونگ دال هم میره به یکی از فرماندها سر بزنه که میبینه مست کردو بهش میگه تو خجالت نمیکشی تو حیا نمیکنی بعد میفهمه به یه سه تا دختر هم توو اتاف ... میگه ای خاک بر سرت من تو عمرم تا حالا موقع کار از این کثافت کاریب ها نکردم و جو ارباب ئی میگیرتش و میگیره این رئیسرو میزنه و میگه تو باید همیشه اماده باشی بعد به اون نوچش میگه من از الان الگوی خودم رو یومون قرار دادم (بیچاره یومون) و تیکه جالب اینجاست که ابروهاشو مثل ارباب ئی میکنه

 

گونگ بوکو و موچانگ و یون دارم با هم گپ میزنن که هاجین میاد میگه سانگ پیل زخمی برگشته ازش گونگ میپرسه کجا بودی و اون هم میگه ( با لهجه الن دلون بخونین) پدر من به خاطر تو رفتم تا جاسوسیه اون ها رو کنم وبعد گونگ ازش میپرسه چرا این کارو کردی میگه به خاطر اینکه شما منو اون موقع بخشیدید

 

و بعد برو بچ گونگ شروع میکنن به حمله کردن که میگیرن بابهای افراد جزیره دانگ سا رو میارن جلو چششون و یون در این موقع  می فرماید: من میخوام خودم همه اینا رو بکشم چون اونها ناموس من هاجینو زدن دستشو زخمی کردن (اوه اوه یا بیژن پیغمبر یون غیرتی شد) اما گونگ نمزاره و میگه اینا فقط به حرف سرپرستاشون گوش میکردند ما میتونیم اینارو بیاریم تو شرکت خودمون و این کارهم میکنه

 

و جانگ دال هم این خبر مسرت بخشو به ارباب ئی میده و سرپرست جانگ میگه : من باید تو دهنه این گونگ بزنم (جمله امام خمینی)

و در اینجا هم یومون داره به سربازاش اموزش میده که سرپرست جانگ دو نفر که داشتن فرار میکردنو میاره و یومون هم برای اینکه بگه ما هم هستیم و یه خودی نشون ده میگیره این دو نفرو رو دیدیم دادادم دودوم میکنه (میکشه)

 

افراد بانو جمی میرن که ببینن چه کسی داره با شرکتشون میجنگه که که محافظ جانگ هوا نمیزاره و اونارو شکست میده و سپس اونا میرن پیشه نیون چانگ که نیون میگه خودم میرم که بفههمم کی پشته این ماجراست

 

مک یونگ داره با بانو جمی صحبت میکنه و میگه ما داریم از شرکت رقیب شکست میخوریم که وتی میره نیون چانگ میاد و ه جمی میگه من فهمیدم که جانگ هوا زئیس اون شرکت هست و بانو هم تا اینو میفهمه میگرخه

 

مک یونگ اونجا والگوش وایساده بود و میره این خبرو به پسرش میده و پسرشم میره که بره به گونگ بده

 

روز بعد جانگ هوا میره به مقر بانو جمی

 

جانگی میره پیشه بانو جمی و بانو میگه من تو رو بزرگ کردم این رسمشه بشکنه دستم که نمک نداره بعدجانگی میگه من میخوام با شما رقابت کنم و هر فوتوفنی که از شما یاد گرفتم به کار میبرم و پا میشه میره که بانو جمی با خودش میگه خودم کردم که لعنت بر خودم باد

 میریم به یانگزو ارباب سول چشم انتظاره که یه نامه از گروهش براش بیاد و بعد میبینه که خرزو خان(ارباب جو) واردمیشه و به سول پیانگ میگه از بست چشم انتظار ماندی گوشت تنت اب شده بیا اینم نامه از چی ریانگ ارباب سول هم که میفهمه اوضاع در ارامشه یه نفس راحت میکشه

یومون میره به مقر گونگ تا جاسوسی کنه وقتی دارهجاسوسی میکنه یون میبینشو میگه تو کی هستی اما یومون از دست اون فرار میکنه

یون عصبانی میره به گونگ میگه قضیرو و بعد موچانگ میگه اونا ممکنه به ما حمله کنن و گونگ هم میگه سربازای مرزی رو زیاد کنید

روز بعد چیریانگ میاد پیش گونگ و گونگ میگه تو اید برگرد میگه من تازه اومدم کجا برم بهتر از اینجا بعدش میگه من میخوامیه خواگاه اینجا بزنم و لرد میاد میگه تو کجا ودیو من نمیدونستم تو امونا دنبالت بودم اینجا پیدات کردم (به گونگ میگه) و بعد میگه بیا برمدم ساحل کارت دارم

میرن تو ساحل و با هم حرف مزنن و لرد میگه من میخوام تو بیای تو شهر سلطنتی و ادمای فاسد رو از بین ببری بعد از اینکه کارت تموم شد جامعه بشری به ادمی مثل تو نیازمند است

و اینجا هم جلسه ای بپا کرده گونگ که چیریانگ توش میگه من تازه دوهزارم افتاد چرا تو اینجارو برای مرکز تجاری بودن قرار داددی چون انجا از نظر جغرافیایی بهتر از یانگزو هست

بعد این سه نفر میرن بیرون که بگپن که موچانگ میگه تاجرا قرار مالیت سلطنتی رو ببرن اما چون دریا دزد داره قراره پیاده برن که گونگ دوباره دوگولش اینجا کار میکنه

و این پدر رو پسرم در حال صحبت کردنن که سون جونک میگه من میخوام از گروه بانو جمی بیام بیرون و برم به گروه جانگ هوا که پدر بدش نمیاد اینا میرن پیش جانگی که این خبرو بهش بگن اما جانگی میگه این کارو نکنین این رسم لوتی گری نیست بعد این بانو جمی فکر میکنه من شمارو خریدم کارتونو بکنین تا موقعی که دستور سرو بشه بعد سون جونگ میگه م نبه گونگ میگم که شما رئیس این شرکت هستین و جانگی هم برای این که ناز کنه میگه حالا فعلا نگو به موقش خودم میگم

گونگی با موچانگ میره پیش فرماندار موجینجو که بگه ما میتونیم کشتی های مالیاتیو اسکورت کنیم که بتونن از دریا زودتر برن اما این چانکیوم هنم که دیگه کفرش در اومده از بس گونگ بوک تو کارش دخالت میکنه داد میزنه و میگه نه نمیشه دست از سرم ر دارین و موچانگ در این لحظه میگه بیچاره موجینجو ببین موجینجو چیه که این بی غقل فرماندارشه

گونگ خودش یه جلسه میزاره و سرپرستارو جمع میکنه ومیگه ما کمکتون میکنیم تا کشتی هاتونو از دریا عبور بدین اون ها هم میگن اونجا پر دزد ما نمیتونیم این کارو کنیم و میترسن اما گونگ میگه ما بهترین مامورانمونو میدیم اما بازم سرپرستا راضی نمیشن

بعدش نیون چانگ میره جریانو به بانو جمی میگه که بانو جمی میگه خدایا یا منو بکش یا این گونگ بوکو

 

دوباره گونگ به این سرپرستا میگه ما دزدای یه جزیررو گرفتیمو از این حرف ها اما بازم هیچ کدوم قبول نمیکنن که در ان موقع یون اعصابش خورد میشود و میگه اگه سرپرست نبودید بهتون میگفتم

 

سرپرست شرکت جانگی میره پیشش و میگه قضیه از این قراره و جانگی هم که از خدا خواسته بوده قبول میکنه و میگه برو بهشون بگو.نیون چانگ هم میاد و به جمی میگه هیچ شرکتی قبول نکرده جز شرکت جانگی جونت تو دلش میگه (خاک بر سرت با این بچه بزرگ کردنت)

 

بانو جمی میره به یومون میگه به شرکتی که قراره از دریا عبور کنه خفن حمله کنید بعد بهش میگه که این شرکت برا جانگی هست و یومون هم میگه اااااااااااااااااااااااااااااااااا و دست به دهن میمونه

 

گونگی میره به محل جانگی که لیست کالاها رو بگیره و میگه من میخوام با رئیس شرکتتون صحبت کنم اما سرپرست میگه فعلا نمیشه

 

جانگی در این لحظه داره با تموم وجودش به گونگ نگاه میکنه و از ته اعماق قلبش یه آه میکشه

 

یومون هم اومده ببینه که بانو جمی بهش راست گفته یا نه که میفهمه بله درسته