سربازها جنازه دایسو را پیدام میکنند که سانگوک وقتی میبنه خیلی ناراحت میشه و پیش خودش میگه اون نیتش خوب بود ولی راهش اشتباه بود و یاد خاطر با دایسو میوفته
سانگوک در ادامه رییس هونگ را میبنه که دارند میبرند و رییس هوانگ میگه داینونگ هم همینجا بود که من گمش کردم خواهشا نجاتش بده
جستجو ادامه داره که به نتیجه نمیرسه و سانگوک از وزیر دفاع می خواد که اجازه بده بره تمام اسیرها را ببینه
سانگ اوک تمام جنازه ها و اسرا را میگرده ولی باز هم موفق نمیشه
و مانسانگیها به شهر و دیارشون بر میگردن و مورد استقبال خانواده قرار میگیرند
سانگوک توی خواب کابوس داینونگ را میبنه و از خواب پا میشه و می گیون بدبخت هم هنوز جریانو نمیدونه سانگوک هم زود میره بیرون تا سه نشه
سامبو هم گوش مفت گیر اورده و در مورد رشادتهاش در جنگ خالی بنده می کنه که سونتاک میاید اونجا میگه اخه تو به غیر از ترس و فرار چه کار دیگه ای بلد بودی
خبر زندانی شدن ارباب پارک و معدن داری چی سو به سانگوک میرسه
یکی از کسانی که داینونگ را دیده میاید پیش سانگوک میگه ارباب پارک زندانی شده و داینونگ هم دیدم که کشته شده
سانگوک هم میزنه افق نگاری و یاد خاطرات با داینونگ میوفته و انو به امواج می سپاره
رییس هوانگ به زندان فرمانداری منتقل میشه که اونجا ارباب پارکو رو میبنه و قضیه مفعود اثر شدن داینونگ را میگه و غم و اندوه ارباب پارک میبره بالا و میگه چی سو منو انداخت زندان حالا چطور از داینونگ بفهمیم که رییس هوانگ هم میگه الان فقط سانگوکه که میتونه کمکمون کنه
سانگوک هم داینونگ را فراموش کرده و به کار و کسب مانسانگ مشغوله و به چونگو و موکتایی هم مغازه داده وسری به حجره ها و بندر میزنه
در سونبانگ هم بحث در مورد موفقیت روز افسون مانسانگه که خبر میرسه طلا کشف شده و چوسو هم غمهاشو فراموش میکنه و در مورد طلاها نقشه می کشند .البته با توصیف ۱۵ کیلو طلا در روز میشه کشور را خرید و در راه خدا آزاد کرد . و ارزش طلا طوری شده اونجا که بیست هزار کیلو طلا را هشتصد هزار تا قیمت گذاشتن
و کارگاه راه میوفته
و از اون طرف این خبر به مانسانگ میرسه و تجزیه و تحلیل میشه
رییس هوانگ هم برای سانگوک نامه میفرسته
سانگوک هم پیش فرماندار میره و قرار ملاقات میگیره و به دیدن رییس هوانگ میره که ارباب پارکو اونجا میبینه و با احترام کامل اونو صدا میزنه و رفتار میکنه
سانگوک حتی از ارباب پارک پذیرایی میکنه و ارباب پارک هم وقتی اینهمه خصلت را از سانگوک میبنه میگه روم سیاه .من از تو بابت گذشته معذرت میخوام .حرص و طمع منو به جایی نرسوند سانگوک هم میگه من خیلی وقته که کینه ام را فراموش کردم تا به اینجا رسیدم
بعد از آشتی ارباب پارک در مورد چی سو و رشوه دادن و بالا کشیدن معدن حرفهایی میزنه و مدرک دست سانگوک میده و میگه برو باباشو در بیار اون به مسئول ثبت معدن رشوه داده
سانگوک هم با این کار ارباب پارک به هدفش میرسه و بار سنگینی از روی دوشش برداشته شده
و میره پیش افسر جانگ و موضوع معدنو میگه و افسر جانگ میگه همین الان میرم باباشون در میارم
افسر جانگ هم حکم بازرسی میگیره و میره به وونسان و محل کار مسئول ثبت معادن بازرسی میکنه و تمام دفترهای ثبت شده هم بررسی میشه
و مدرک پیداش و مسئول دفتر که از سر کار جیم زده را بازداشت میشه
چی سو هم در مورد موفقیت بدست اومده و ادامه روند کارها میگه که افسر جانگ میاید وانجا و انو بازداشت میکنه
و باز جویی زیر نظر افسر جانگ انجام میشه و چی سو با اعتماد به نفس انکار میکنه تا رشوه داده شده و مسئول ثبت را نشونش میدن و چی سو حساب کار دستش میاد
رییس جانگ هم دست به کار میشه و با وزیر پارک و بقیه هم صبحت میکنه تا بالاخره چی سو آزاد میشه
رییس جانگ به چی سو میگه عامل این بدبختیها سانگوک بوده
از اون طرف به پاس خدمات سانگوک خبر میرسه که شاه سانگوکو میخواد ببینه
سانگوک پیش فرماندار اوجو میره و فرماندار میگه عالی جناب به تو مقام دولتی داده ومیخواد تو را ببینه . احتمالاْ فرمانداری یا پستی در هانیانگ
خبر به چی سو هم میرسه و چو سو هم میگه خدایا یا مرگ منو برسون یا این سانگوک را
سانگوک هم به ملاقات با شاه به قصر میره
کارت درسته فقط اگه می شه کامل تا آخرشو بنویس قسمت حذفیات هم اگه با عکس باشه بهتره
سلام
دستتون درد نکنه
در باره گم شدن داینونگ فکر کنم بیشتر از همه تی وی خودمون خوشحال شده ، گم شدن داینونگ زحمت سانسور کردن شونو برا چند قسمت بعد کم کرد