تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

خلاصه قسمت 41 سریال جواهری در قصر!

.. بانو چویی که در ابتدا از درمان توسط یانگوم خودداری می کند ولی با وجودیکه گیومیونگ یانگوم را از درمان بانو چویی نفی می کند مادام چویی در نهایت تصمیم می گیرد که یانگوم او را مداوا کند!

یانگوم ، بانوچویی را مداوا می کند


او به گیومیونگ می گوید چرا زمانیکه کاری نکردم از یانگوم بترسم! و حتی یانگوم را با گفتن حرف هایی در مورد بانو هن تحریک می کند بطوریکه شاید یانگوم لحظه ای قصد می کند او را با طب سوزنی به هلاکت برساند

لحظه ای یانگوم فکر انتقام به سرش می زند


ولی هرگز چنین نمی کند! و از بانو هن می خواهد تا او را هدایت کند بطوریکه بتواند از راهی صحیح انتقام بگیرد...

و سرانجام یانگوم پزشکی را ابزاری برای انتقام قرار نمی دهد


وزیر اوگیومو که از دست افسر مین جانگ هو بسیار عصبانی بود او را متهم به ترک وظیفه خود ، فقط برای نجات جان یک پزشک بانو نمود و گزارشی بر علیه وی تقدیم شاه می کند...

استیضاح افسر مین جانگ هو

گزارشی در مورد شهر طاعون زده


به طوری که افسر مین جو بر کنار می شود!
با این وجود مردم افسر مین جو را دوره می کنند و به او می گویند که پس از آن بیماری آذوقه ای برای خوردن ندارند! ولی متوجه می شوند که افسر مین بر کنار شده و نمی تواند دستوری صادر کند... ولی افسر مین به مردم قول می دهد تا رئیس افسران منطقه را ملاقات کند..

مردم افسر مین را احاطه می کنند


وزیر چپ ، گزارشی دقیق از عملکرد مین جو به شاه تقدیم می کند و شاه که متوجه ماجرا می شود افسر مین جو را دوباره به کار خود بر می گرداند و حتی به خواستار ارتقای درجه وی می شود...

شاه مین جو را دوباره منصوب می کند


و سرپرست پزشکان بانو ، از یانگوم می خواهد علت سرپیچی از دستورات را بگوید ولی یوئلی سخت ادعا می کند که فرمان را به یانگوم درست ابلاغ کرده است..
جودونگ که دستور یوئلی مبتنی بر رفتن از شهر را شنیده بود با اصرار شین بی ، موضوع را به رئیش پزشکان اطلاع می دهد ولی پزشکان تصور می کنند که یانگوم از آن ها خواسته تا چنین بگویند...
در نهایت سرپرست پزشکان با اشاره به این نکته که قبل از آمدن یانگوم این دردسرها وجود نداشته او را به دفتر خدمات شهری می فرستد!

یانگوم قصد عزیمت به دفتر خدمات شهری را دارد


یانگوم در نیمه راه افسر مین جو را می بیند.. افسر مین جو با شنیدن ماجرا از یانگوم می خواهد که از رفتن منصرف شود و همراه وی برود...

یانگوم در نیمه راه مین جو را می بیند


افسر مین جو ، یانگوم را به پیش سرپرست پزشکان می برود و به سرپرست پزشکان اعلام می کند که لازم نیست یانگوم را به خدمات شهری بفرستد...

افسر مین به سرپرست پزشکان دستور می دهد!


سرپرست پزشکان به مین جو اعلام می کند که این امر در حیطه مسئولیت های او است و وی حق دخالت ندارد... ولی دکتر شین اعلام می کند که افسر مین جو ارتقای درجه گرفته و اکنون صاحب منصب دوم داروخانه است!

سرپرست پزشکان تعچب می کند


با وجودیکه یوئلی در کار خود موفق نمی شود بانو چویی پاداش شرط شده یوئلی را به او می دهد و از او می خواهد تا در ازای این پاداش در خدمت او باشد..

مادام چویی ، پاداش یوئلی را می دهد!


در همین موقع ، داگو و همسرش به یانگوم خبر می دهند که یونسنگ حامله است...

خبر حاملگی یونسنگ به یانگوم می رسد


زمانیکه بانوان دربار می شنوند که یونسنگ فرزند شاه را همراه دارد ، برای عذرخواهی به خاطر کم محلی های خود به پیش او می روند و رفتار همه با او متفاوت می شود!

بانوان پزشک از یونسگ عذرخواهی می کنند


یانگرو با هدایایی نزد یونسنگ می آید و از او خواهش می کند که بانوی ملازم او شود ولی یونسنگ به او اطلاع می دهد که بانوی ملازم را انتخاب کرده ام و او بانو مین است!

یانگرو هدایایی به یونسنگ تقدیم می کند


با توجه به افزایش درجه بانو یونسنگ ، بانوی اول موظف می شود تا برای او غذا تهیه کند و یونسنگ نیز که هنوز کینه گیومیونگ را در دل داشت ، از غذای او بار ها شکایت می کند و او را مجبور می کند بارها غذا را تغییر دهد!

بانوی اول برای یونسنگ غذا می پزد


بدین ترتیب ملکه دستور می دهد تا برای یونسنگ که فرزند شاه را در شکم دارد جشن ویژه ای برگزار شود...

جشنی برای یونسنگ


و بانوی اول و بانو چویی مجبور می شوند تا مراسم احترام و تشکر را نسبت به او به جای آورند... یونسنگ به آنها می گوید جداً که نمی توان به آینده مطمئن بود! تا دیروز چه کسی فکر می کرد بانوچویی به من تبریک بگوید! اگر بانو یونگ اینجا بود حسابی لذت می برد!

بانوان چویی در مراسم احترام و تقدیر از یونسنگ


خاندان چویی که موقیعت خود را بسیار متزلزل می بینند از اینکه مبادا یونسنگ فرزند پسری بدنیا بیاورد شدیداً هراس زده اند بطوریکه اینبار به جای یانگوم در پی نقشه ای برای یونسگ هستند!
یونسنگ از یانگوم می خواهد تا پزشک شخصی وی شود ولی پزشکان تصمیم می گیرد یو ئلی این کار را انجام دهد!
در این وضعیت یوئلی به یانگوم می گوید که اشتباه کرده و بسیار احمق بوده که با او مبارزه کرده و لطفاً دیگر او را تحریک نکند...

یوئلی می گوید اشتباه کردم


بانو چویی که منتظر چنین فرصتی بود از یوئلی می خواهد به نحوی بچه یونسنگ را نابود کند...

درخواست بانو چویی از یوئلی برای نابودی بچه شاه


یوئلی که در نبض بانو یونسنگ احساس فشارخون بالا را مشاهده می کند بر خلاف معمول داروی نامناسبی که برای کم خونی است و سبب شدت بیماری می شود به او تجویز می کند تا بچه او سقط شود..
بانو مین از یانگوم می خواهد تا یواشکی سری به بانو یونسنگ بزند زیرا بانو یونسنگ وقتی یوئلی را می بیند با وجود تلاش یوئلی بی تابی می کند... یانگوم نیز این درخواست را می پذیرد...
ولی متوجه علائمی مشکوک می شود و هنگامیکه نبض او را معاینه می کند متوجه فشار خون بالای یونسنگ می شود...

یانگوم به فشار خون بالای یونسنگ پی می برد


او برای اطمینان یکبار دیگر علایم کامل فشار خون بالا و پایین را از استاد شین می پرسد...

یانگوم علایم فشار خون را از استاد شین می پرسد


و جان یونسنگ و فرزندش را سخت در خطر می بیند...

یانگوم جان یونسنگ و فرزند شاه را سخت در خطر می بیند

خلاصه قسمت چهلم جواهری در قصر!

... و یانگوم تمایلی برای خروج از منطقه شیوع بیماری ندارد و اعلام می کند شرایط او با مردم شهر یکسان است و همکارانش او را تنها رها کرده اند تا بمیرد او افسر مین جانگ هو می پرسد من چه اشتباهی کرده بودم؟...

یانگوم در حضور افسر مین


افسر مین جو به او می گوید او اشتباه و گناهی مرتکب نشده است بلکه فقط مانعی برای افراد سود جو است ! و به او می گوید ضعف خود را دور کنید چون من بانو سوی ضعیف دوست ندارم !!

اشک در چشم یانگوم


یانگوم و مین جو توسط مردم شهر احاطه می شوند ، مردمی که به جهت رها شدن از سوی ماموران دولتی بسیار عصبانی بودند و حتی تصور می کنند یانگوم برای نابودی کامل آنان در شهر باقی مانده است...

مردم می هوان جر و


مردم شهر شروع به زدن افسر مین جو می کنند...

آقا نزن


یانگوم که نمی تواند این صحنه را تحمل کند به مردم شهر اعلام می کند که او یک بانوی پزشک است و قصد دارد تا همه مردمان شهر را مداوا کند! او اعلام می کند کودکان و بیماران را به بیمارستان منتقل کنند...

یانگوم ....


یانگوم که داروی بسیار کمی از شهر مجاور همراه خود آورده بود ... نمی توانست با این مقدار دارو کسی را درمان کند ... و حتی میزان کم دارویی که او تهیه کرده بود را کسی می رباید...

همه دارو می خوان


مردم شهر که از عدم وجود دارو در در شهر مطلع می گردند دوباره به افسر مین جو هجوم می آورند ولی یانگوم مجدداً جان او را نجات می دهد..

دوباره زدن


و مردم اجازه می دهند تا افسر مین برای تهیه دارو از شهر خارج شود و به او اخطار می دهند اگر پس از یک روز باز نگردد بانو پزشک سو یانگوم را سریعاً می کشند..


لذا افسر مین برای تهیه دارو از شهر خارج می شود و یانگوم در شهر به تنهایی باقی می ماند...


یانگوم که کم کم امیدش به بازگشت افسر مین جو کم شده بود در دل خود می گوید همین که بار اول بازگشتی تا مرا پیدا کنی برای من کافی بود...

در حال مدوا 


یانگوم که آن شب تماماً به مداوای بیماران مشغول بود دیگر هیچ توانی برایش باقی نمانده بود و ضعف بر او چیره شده بود با این وجود نمی توانست به ندای بیماران در حال مرگ پاسخ ندهد و همه بیماران از او می پرسیدند آیا افسر مین جو با دارو باز خواهد گشت؟...

افسر مین باز خواهد گشت


این جمله آنقدر تکرار می شود که او نیز تصور می کند که افسر مین جو هرگز به شهر باز نمی گردد تا کشته شود...

مردم می پرسند که افسر مین بر می گردد

(هیچ صاحب منصبی به شهر طاعون زده نمی آید تا اثبات کند صاحب منصبی با فکر است)

مثلا دران چاره می کنن


افسر مین جو به شهر مجاور می رسد ولی متوجه می شود که در آن شهر نیز بیماری شیوع پیدا کرده است و دارویی برای تهیه نیست..

افسر مین ...


و حتی گیومیونگ از یو-ری (یوئلی) می پرسد برای این کارش چه مزدی می خواهد و یو-ری جواب می دهد مالکیت تام مزارع گیاهان دارویی چویی را !!!

کیو میونگ


مردم که ضغف شدید یانگوم را مشاهده می کنند فکر می کنند او آنها را فریب داده و خود تمام این مدت این بیماری را داشته و فقط افسر مین را رهایی داده است بعلاوه اینکه افسر مین جو صبح نیز باز نمی گردد...

اعصاب خورد


یانگوم را در انباری زندانی می کنند و حتی قصد دارند او را بکشند که پیامی می رسد آتش آتش! و فرصت نمی کنند یانگوم را بکشند..

یانگوم زندانی


کل شهر در آتش می سوزد و یانگوم هنوز در انبار زندانی است و دود انبار را پر کرده است.. او فریاد می زند کمک کمک ولی ظاهراً هیچ کس نیست که به داد او برسد..


یانگوم که دیگر رمقی ندارد نیمه بیهوش در کف انبار می افتد و فقط به لحظات مرگ مادرش و بانو هن فکر می کند.. و هیچ امیدی برای زندگی ندارد ...

در انبار


در این لحظه افسر مین جو به شهر باز می گردد و شهر را می بیند که در آتش می سوزد و اثری از یانگوم نیست او حتی محل او را نمی داند ولی به جستجو ادامه می دهد..

افسر مین اومد


او در نهایت او را در حالت بی هوش می یابد و از آتش خارج می کند...

برو بیرون


او که فکر می کند یانگوم دنیا را ترک کرده سراسیمه  و پیوسته به او می گوید تا به هوش بیا...

او و و و و


تا اینکه بالاخره یانگوم به هوش می آید یانگوم از افسر مین تقاضای بخشش می کند زیرا به او می گوید دیگر امیدی برای بازگشت او نداشته است..

نه بابا


آندو به شهر بازمی گردند و افسر مین جو به مردم می گوید که مگر به شما نگفتم که باز می گردم و اعلام می کند برایتان پزشکی از شهر آورده ام....


وقتی یانگوم از یانگ داک می پرسد که چطور توانسه به شهر وارد شود می گوید : به آنها گفتم من هم بیمارهستم...

از کجا!!!!!!!!!!!!!111


مادری نوزادش را پیش یانگ داک می آورد و اعلام می کند که در شهر قطحی بوده امیدی نداشته و مجبور شده با وجود طاعون به او شیر دهد ولی هنگامیکه یانگ داک او را معاینه می کند متوجه می شود که علامتی از بیماری در او وجود ندارد... و یانگ داک متوجه می شود که این بیماری واگیردار نیست...

مادر غصه دار


یانگوم از مین جو می خواهد تا از خانواده ها سوال کند تا ببیند آیا تمام اعضا به بیماری دچار شده اند و خود نیز برای بررسی بیشتر به گردش در شهر می پردازد...

همه هستند


در قصر نیز دیگر هیچ امیدی به بازگشت یانگوم ندارند و حتی برای خالی کردن پست او نیز اندیشیدند ولی به قصر خبر می رسد که شهرهای دور نیز دچار بیماری شده اند.. و شاه از این موضوع بسیار نگران است..

در حال تصمیم


و یانگوم در نهایت مبدا بیماری را در گیاهان مزارع می یابد و متوجه می شود مردم این جا به دلیل قحطی امسال از محصولات آفت زده و سمی استفاده کرده اند و حتی شهر های مجاور و کوهستان ها نیز مزارع دچار بیماری شده اند...

یانگوم در حال حل مسعله

و نتیجه می گیرند که این بیماری طاعون نیست بلکه مسمومیت غذایی حاصل از مصرف گیاهان آفت زده است..

مسعله رو حل کرد


لذا یانگ داک و یانگوم زنجبیل را که خاصیت سم زدایی داشت به مردم توصیه می کنند...

پیش به سوی مداوا


حال مردم بهتر می شود ولی به دلیل عدم وجود آذوقه در شهر مردم در قحطی و گرسنگی قرار می گیرند...

قحطی


افسر مین و یانگوم برای تهیه آذوقه به شهرهای مجاور می رود ولی متوجه می شود که تمام شهرها دچار بیماری شده اند و مزارع همه آفت زده است...

افسر مین


بانو چویی هم که متوجه می شود پزشک بانو کارش را خوب انجام داده  قصد دارد تا پاداش بزرگ او را که مالکیت تام مزارع دارویی چویی چویی بود به او واگذار کند که ناگهان خبر می رسد یانگوم برگشته است!

یانگرو داره خبر می ده


هنوز یانگوم و مین جو به قصر بر نگشتند که اعلام می کنند شما دوتا اخراجید !! ولی مین جو توضیح می دهد که قضیه مهمتری در میان است.. و منشاء بیماری را یافته اند..

افسر مین تو ضیح می دهد


بانو چویی که از این موضوع عصبانی است اعلام می کند چنین چیزی ممکن نیست و ادعا می کند بانوان هر روز در قصر از این سبزیجات می خورند..

عصبانی

و برای اثبات ادعای خود در مقابل چشم همگان از سبزیجات وارد شده به قصر استفاده می کند...

داره می خوره


و او نیز به سرعت بیمار شد...

بانو چویی بیمار


و یانگوم را برای مداوی او به اتاقش اعزام می کنند ولی او به محض اینکه یانگوم را می بیند تعجب می کند و به او می گوید چرا تو؟

یانگوم برای مدوای ...

خلاصه قسمت سی و نهم سریال جواهری در قصر!

قسمت سی و نهم  و چهلم مجموعه جواهری در قصر یکی از زیباترین ، پرماجرا ترین و احساسی ترین قسمت این سریال است که دیدن آن را به علاقمندان اکیداً توصیه می کنیم...

... گیومیونگ که یانگوم را در آشپزخانه دربار می بیند او را تهدید به تنبیه کرده و از آشپزخانه بیرون می کند...

گیومیونگ یانگوم را از آشپزخانه بیرون می کند


یانگوم هم در آشپزخانه یونسنگ شروع به طبخ غذای سفارشی ملکه می کند..

غذای ملکه و طبخ یانگوم


ملکه مادر هم که فراموش کرده بود به آشپزخانه اطلاع دهد که امشب از غذای یانگوم استفاده خواهد کرد .. گیومیونگ برایش غذا می برد ولی  ملکه به او می گوید که امشب از غذای یانگوم را خواهد خورد و گیومیونگ با ناراحتی غذایش را بر می گرداند..
گیومیونگ که اصلاً دل خوشی از یانگوم ندارد ، از دستیار پزشک یوئلی می خواهد تا به اتاقش برود...
یانگوم هم برای دیدن داگو و همسرش به خانه خود می رود و البته به خاطر شدت خستگی خوابش می برد...

یانگوم می خوابد


گیومیونگ و دستیار پزشک یوئلی نیز آن شب وارد معامله می شوند و قرار می شود یوئلی یانگوم را از قصر اخراج کند و در عوض گیومیونگ دستمزد تعیین شده را به او بدهد...

یوئلی و همدستی با بانوی اول (گیومیونگ)


از طرفی دیگر شاه فرمان می دهد به دلیل شیوع طاعون در حاشیه شهر و قحطی ، پیگیری جدی صورت گیرد و پزشک ارشد ، دستیارانش  به منطقه شیوع اعزام شوند تا از شیوع بیشتر بیماری جلوگیری شود...
یوئلی که شیوع بیماری را فرصت مناسبی برای ضربه به یانگوم می بیند در جلسه پزشکان تمایل خود را به اعزام به منطقه شیوع بیماری صریحاً اعلام می کند..

اعلام داوطلبانه یوئلی برای رفتن به منقطه بیماری زده


البته قبل از اعزام خود به منطقه ، یوئلی از یانگوم می خواهد تا از این پس او به جایش از ملکه مراقبت کند...! ولی یانگوم بدون اطلاع از این مسئولیت جدید از انجام وظایف قبلی باز می ماند!

یانگوم و مراقبت از ملکه


و همه تصور می کنند او برای جلب اعتماد ملکه خود مبادرت به رسیدگی به او نموده است و او را تنبه می کنند و بدین ترتیب یانگوم اولین ضربه را از سوی یوئلی می خورد! و یانگوم دوباره چهره موزیانه یوئلی را می بیند..

یانگوم مورد اتهام


یانگوم که به تمیز کردن اتاقهای دستیاران تنبیه شده بود اتاق ها را مرتب می کند ولی ضربه دوم دیگری از جانب یوئلی به او می رسد زیرا لیست داروها  را در لابلای کتاب های مرتب شده یانگوم پنهان می کند و چهره او را نزد پزشکان منفور تر می سازد.. و همه فکر می کنند او این کار ها را به خاطر کنار زدن یوئلی انجام می دهد...

چهره موزیانه یوئلی


یانگوم زمانیکه به یوئلی تذکر می دهد که او خواسته تا به ملکه رسیدگی کند یوئلی همه چیز را انکار می کند!

یانگوم و برخورد با یوئلی

یانگوم عصبانی


و یانگوم که می بیند یوئلی همه چیز را انکار می کند با او بحث می کند و حتی به او هشدار می هد ، بی اطلاع از اینکه پزشک شین پشت سر او ایستاده و مشغول گوش دادن به صحبت های اوست .. یوئلی هم از فرصت استفاده می کند و خود را مظلوم نمایی می کند! و بدین ترتیب سومین ضربه کاری تر از طرف یوئلی به سوی یانگوم روانه می شود...

یوئلی و مظلوم نمایی


پزشک شین سریعاً یانگوم را به بخش اداری منتقل می کند... ولی چون او مورد توجه ملکه بود پزشکان تصمیم می گیرند او را به منطقه شیوع طاعون اعزام کنند!
و بالاخره یانگوم و سایر دستیاران و عوامل به منطقه شیوع طاعون اعزام می شوند و البته از بخش نظامی سربازان تحت فرماندهی افسر مین جانگ هو به منطقه اعزام می شوند و یانگوم از این موضوع ابراز خشنودی می کند..

یانگوم و منطقه طاعون زده


در منطقه شیوع بیماری رئیس پزشکان که البته او نیز قصد ضربه زدن به یانگوم را داشت او را فراخوانی می کند و به او کلید داروخانه را می دهد و از او می خواهد تا مسئول داروخانه باشد و میزان داروها را مدیریت کند.. او به خوبی می دانست که میزان دارو برای بیماران کافی نیست!

دادن کلید داروخانه به یانگوم به قصد سهولت در اتهام


به علت اعلام پزشک مسئول از شدت شیوع بیماری و عدم امکان کنترل بیماری و فقدان دارو ، افسر مین جو برای تهیه دارو به شهر همجوار اعزام می شود..

مین جو و اعزام به شهرهای اطراف


و اما توطئه دیگری علیه یانگوم شکل می گیرد.. به رئیس پزشک اعلام می شود که فردی را دستگیر کرده اند که قرصهای پزشک را به بیماران می فروخت و البته او نیز یانگوم را بانی این امر معرفی می کند و یانگوم در دردسر بزرگی می افتد!

به یانگوم تهمت فروش داروها نسبت داده می شود

اتهام به یانگوم!


و البته این بار یانگوم شانس بزرگی می آورد زیرا کلید داروخانه را تحویل پزشک جو داده بود!

جو با حماقتش یانگوم را از مهلکه نجات می دهد


پزشک مسئول و یوئلی که اینبار نقشه اشان نگرفته بود در صدد راهی بهتر و قوی تر جهت زدن ضربه کاری به یانگوم بودند...
در همین زمان ، مین جو از اطراف بر می گردد و خبر شیوع بیماری به شهرهای اطراف را گزارش می دهد لذا پزشک مسئول اعلام می کند برای جلوگیری از شیوع طاعون و رسیدن آن به حوالی قصر ، شهر را قرنطینه کنند و به رئیس بانوان پزشک اعلام می کند تا دستیاران را از این وضعیت مطلع کنند...

علامت قرنطینه شهر مخفیانه به پزشکان نشان داده می شود


یوئل لی با زیرکی به یانگوم می گوید تا برای تهیه دارو به شهر یونگ جی برود و با خود دارو بیاورد و تا ساعت 10 صبح برگردد!

یوئلی از یانگوم می خواهد برای تهیه دارو به شهر مجاور برود

یانگوم که از وضعیت اضطراری منطقه و اعلام قرنطینه با خبر نبود عازم شهر مجاور می شود!

یانگوم برای تهیه داروه به سوی شهر می دود


یانگوم نیز فرمان را اجرا می کند ولی هنگامیکه به شهر مجاور می رسد متوجه می شود آن شهر نیز طاعون زده است و داروخانه آن شهر دارو ندارد البته بالاخره با دادن پول بیشتر مقداری دارو تهیه می کند و به مبدا باز می گردد..
ولی پس از بازگشت متوجه می شود  که تمامی پزشکان از شهر خارج شده اند و شهر در قرنطینه است!

یانگوم و خالی بودن بیمارستان شهر


و به ماموران امنیتی دستور داده می شود تا از هرگونه ورود و خروج به شهر به هر قیمتی جلوگیری شود!

خروچ پزشکان


یانگوم که همه مردم شهر را در حال فرار می بیند متوجه می شود که یوئل لی به او چه حقه ای زده است و از این حقه مبهوت می شود!

یانگوم و حقه یوئلی


یانگوم به سوی در شهر می رود ولی می بیند امکان خروج از شهر برای هیچ کس و هیچ مقامی ممکن نیست و حتی سربازان با شمشیر مردم را تهدید می کنند...

یانگوم و عدم امکان خروج از شهر


افسر مین جو ، متوجه می شود که یانگوم در شهر باقی مانده است لذا تلاش می کند تا وارد شهر شود ولی به او نیز اجازه داده نمی شود...

افسر مین جو و اطلاع از جا ماندن یانگوم در شهر طاعون زده


ولی افسر مین جو که خیلی نگران یانگوم بود مجبور می شود به زور وارد شهر شود...
و پس از جستجو یانگوم را آشفته و ناامید در گوشه ای می یابد...

یانگوم آشفته


و از او می خواهد تا سریعاً با او از شهر خارج شود ولی یانگوم با کمال تعجب امتناع می کند و می گوید من شرایط با مرد اینجا یکسان است... من نیز از سوی پزشکان دربار  طرد شده ام و دوستانم مرا رها کرده اند.