تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

حذفیات قسمت چهل و پنجم تاجر پوسان


 

ملاقات شاه با مفتخیرین در جنگ که از نکات مبهم حذفیات این قسمت بود .چون لوکیشن همون لوکیشن قصر در یانگوم بود و شاه هم همون لباسو پوشیده بود .شاید ترس از این بود که مردم یاد شاه بیوفتند و حکومت در معرض خطر بره

و تشکر از وزیر پارک که نخست وزیر جیونگ هو (همون دوست سانگوک) میاید و اونجا (به اصطلاح تی وی قاضی) و میگه شاه میخواد تو را ببینه

 

حتی ملاقات شخصی با خود شاه هم حذف شد

گوشه های از ناراحتی شدید جیونگ چی سو از شنیدن خبر فرماندار شدن سانگوک

بردن هدایا برای می گیون که زن سامبو هدیه نفسیتری برده ولی چورای یکی هدیه کم ارزش برده که زن سامبو میگه جمع کن اینو که می گیون میگه اشکال نداره .چورای یک دارو هم میده به میو گیون که برای باداری خوبه می گیون هم از همه تشکر میکنه و میگه ولی دیگه لازم نیست از کارها بکنید

 

و اینجا وقتی که سانگوک میگه تا من هستم کارگاه تعطیل نمیشه یه جای بله گفتن یکی از زیر دستهاش سکانسی از قاضی جینگ هو نشون دادن که معولم نیست این کار یه چه سبب بوده

و در این جا باز جای تعجب داشت که گوشه هایی از ورود خدمتکاران ویژه پذیرایی!! را به خاطر داینونگ نشون دادن واگر نه کل یوم!! مهمونی حذف میشد

 اول حاکم برای حضار صحبت میکنه

بعد میگه به سلامتی من برین بالا

بعد از اومدن خدمتکاران وپژه پذیرایی! حاکم از اون خوشش میاید . داینونگ که براش تازگی داره ناراحته و نمیره جلو که بهش گفته میشه چته برو جلو در خدمت باش

 

خلاصه قسمت چهل و دوم سریال تاجر پوسان


نوکر های سان اوک به سرعت اسوشیتد پرس خبر اینکه عشق سابق سان اوک رو توی محله و کوچه بازار دیدن بهش میدن و سان اوک هم هوایی میشه و مثل کبوتره دو برجه ،گر میگیره که الان باید چیکار کنه و کجا وچطوری پیداش کنه

شب سان اوک کنار دریاچه خاطره ها ایستاده که بانوی مکرمه هم تشریف میارن و همدیگه رو میبینن و این اشک بریز و اون گریه بکن تا اینکه دختره مثل یه خانوم محترمه سرشو میندازه زیر و میره

سان اوک له شده ،برمیکرده خونه و زنش شصتش خبردار میشه

سان اوک از اون روز به بعد گیج و منگ میمونه و همه توکف این احوالات متغیر سان اوک میمونن تا اینکه این طرف که تازه به جمعشون ملحق شده از تصمیمات خائنانه شون میگه ،و اونو مجبور به تصمیم گیری میکنه

سان اوک بعدا زکلی بالا رفتن و پایین اومدن و فکر کردن، و بعد ازیاداوری خاطرات گدشته اش و اون موقع که از زندان فرار کرده بود ازش میخواد اونو بکشه

طرف دلش نمیاد و چاقو رو میزنه به در و دیوار و تخته و مخته

این خبر به گوش معشوقه سابقه هم میرسه و کسی دیگه نمیمونه که خبردار نشه

بالاخره مهاجم ها به دهکده حمله میکنن و ملت رو لت و پار میکنن....






























خلاصه قسمت چهل و سوم 4۳ سریال تاجر بوسان

سونبانگیها هم بارو بندیلو میبند تا برن که چی سو هم میگه کالاها را ضرروی را ببرید ولی خودمون اینجا میمونم اگه بریم یعنی اینکه کم اوردیم واز این حرفها

پیشروهای دایسو ادامه داره و مرکز دولتی یک به یک تصرف میشند و توپ خونه هم جلودارشون نمیشه

مردم شهر هم همه در حال فرارند .چونگو هم کاسه کوزه را جمع کرده بره که موکتایی میاید و شروع به شعار دادن میکنه و میگه ما افراد مانسانگیم و نباید بریم و به چورای میگه لوزم خودمون را جدا کن ما نمیریم

انجو هم ترس برش داشته و میخواد فرار کنه که مامان سانگوک میگه ما جایی نمیرم که زن سامبو و  مادر میگون هم میاند اونجا تا می گیون ببرند که مامان سانگوک میگه اون پیش شوهرش میمونه

سانگوک هم به آینده فکر میکنه که خبر میرسه فرماندار همه رییس شرکتها را احضار کرده

سانگو به محل جلسه میره که چی سو را میبینه

در محل جلسه وزیر دفاع با فرماندار و نفرات ارتش در مورد جنگ حرف میزند که رییسها میاند اونجا و وزیر دفاع در مورد آینده جنگ و کمک درخواستی میگه که چی سو  اول از همه قول مساعد میده و بقیه دنبال اون

در همین حال لیستی از شرکتهای خلاف کار را میارند اونجا که اسم ارباب پارک هم توش قید شده و سانگوک هوری دلش میریزنه پایین و وزیر دفاع میگه برین همشون و یک به یک برام بیارید

سانگ اوک پیش فرماندار میره تا پادر میونی کنه ولی سنگ روی یخ میشه

و یک نامه میده یه موکتایی و میگه برو مخفیانه به معدن و به ارباب پارک و دخترش بگین سریع فلنگو ببندن که اوضاع خیطه

در سونبانگ هم جلسه جانوران تشکیل میشه و چی سو که بوی کنج به دماغش خورده  میگه حالا که ارباب پارک فرار کرده باید معدنو بکشیم بالا

از اونطرف ارباب پارک هم بار سفر میبنه و معدن می سپاره به کارگرهاش

موکتایی و مانکتایی میرسند اونجا که میبنند ارباب پارک نیست در همین حال سربازها هم میاند وانجا وسرکاگر را دستگیر می کنند ولی موکتایی را آزاد می کنند

 

و بر می گردن به مقرر و میگند ارباب پارک و دخترش رفتن به معبد و اونجا سکنا میگزین .سانگوک هم که خیالش از بابت داینونگ راحت شده میگه ببندین وسایلو که باید بریم کمکشون

چی سو هم میره پیش معاون فرماندار و میگه شما معذن ارباب پارک را یدن به من تا من هواتون را داشته باشم

خبر دسته گل داینونگ و توطئه چی سو به ارباب پارک میرسه و ارباب پارک هم به داینونگ میگه این چه دسته گلی بود کردی توی پاچمون .حالا خوب شد معدن را کشیدن بالا .من میرم به معدن تا ببینم چی سو چی میگه و شما هم همین جا میمونید

 

سانگوک به معبد میرسه که میبینه رییس هوانگ و داینونگ دستگیر شدن و اون پشت داره بال بال میزنه که افراد دایسو میاند اونجا ونجاتشون میدند و داینونگ را میبرند به پایگاهشون و موکتایی جلوی تلاشهای سانگوکو میگیره

داینونگ هم دل رحم اونجا میمونه و به زخمیها کمک میکنه (از چاله در اومدن و رفتن توی چاه)

ارباب پارک هم سری به معدن بالا کشیده شده میره که چی سو میاید اونجا و زبون درازی میکنه و میگه خبر دارین که خائن شدین .ارباب پارک هم آمپرش میره بالا و دچار عارضه قلبی میشه که چی سو میگه بگیردیشون

جین هان هم دست به کار میشه ولی با تیر کمان به حسابش رسیدگی می کنند

 سانگوک هم که خیلی نگران شده نمیدونه چه بکنه و تصمیم میگره بره توی ارتش

سانگوک پیش وزیر دفاع میره و وزیر دفاع هم از این کار اون استقبال میکنه

و جلسه تشکیل میشه و قرار میشه یک حمله همه جانبه به پایگاه دایسو بکنند

و افراد دولت اخرین هشدار ها را به دایسو میدند که دایسو میگه فقط جنگ

شب قبل از حمله سانگوک نگران داینونگ که نکنه کشته بشه

 

فردا صبح پایگاه دایسو فتح میشه و خودش هم کشته میشه و قبل از مرگش یاد حرفهای سانگوک میوفته

سانگوک هم سریع خودش میروسنه به پایگاه دایسو و توی زخمیها و جنازها دنبال داینونگ میگرده ولی پیداش نمیکنه