تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

خلاصه قسمت سی و ششم جواهری در قصر!

..و پزشکی که نبض ملکه را گرفته بود سعی می کند تا با توضیحات خود بفهماند که یانگوم و شین بی خیلی زود قضاوت کرده اند و حتی از آنان می خواهد تا دیگر اشتباه نکنند و همه ابهامات را با او در میان بگذراند!

پزشکی که ملکه را معاینه کرده بود


ولی یانگوم هنوز مشکوک است!

یانگوم هنوز مشکوک است


پزشک مسئول سلامتی ملکه ، پزشک بانو را برای درمان با طب سوزنی آموزش و امتحان می کند و سپس برای درمان به سوی ملکه مادر می فرستد

تمرین پزشک


ولی زمانی که پزشک بانو مشغول طب سوزنی بود حال ملکه ناگهان به هم می خورد...

حال ملکه به هم می خورد


پزشکان جلسه اضطراری تشکیل داده و بر تشخیص بیماری مشکوک می شوند...

جلسه اضطراری پزشکان


پادشاه متوجه اشتباه تشخیص شده و به وزیران و پزشکان هشدار می دهد و دستورات لازمه به بانوی منشی ها ابلاغ می گردد
داگو نیز با پرس و جو از حوالی قصر متوجه می شود که حال ملکه چندان خوب نیست و یانگوم باید سرش حسابی شلوغ باشد..

داگو و اطلاع از بیماری ملکه


یانگوم که از همان ابتدا به تشخیص اشتباه بیماری ملکه مشکوک بود شروع به تحقیق در کتابخانه می کند..

یانگوم و تحقیق در کتابخانه


رئیس درمانگاه قصر نیز دوباره به پزشک مسئول شدیداً اخطار می دهد...

اخطار به پزشک مسؤل


شین بی جریان مشکوک بودن یانگوم نسبت به تشخیص نبض را به پزشک مسئول سلامتی ملکه می گوید...

شین بی به پزشک مسؤل می گوید که یانگوم به تشخیص مشکوک است


پزشک مسئول جلسه ای ترتیب می دهد و در بین جلسه با وجود مخالفت های سایرین از یانگوم می خواهد تا شرایط ملکه را دوباره توضیح دهد...

یانگوم د رجلسه علائم را شرح می دهد


یانگوم علائمی چون قرمزی لثه و نبض سن را اعلام می کند و به پزشکان می گوید ظاهراً او هنوز بچه مرده دیگری در شکم دارد (بچه او دو قلو بوده) و پزشکان بهت زده از او می پرسند چطور او نبض پیچیده سن را تشخیص داده!

پزشکان در تعجب


لذا رئیس درمانگاه با توجه به علائم اعلام شده تصمیم می گیرد مجدداً هر دو بانو را برای معاینه ملکه بفرستد...
یانگوم و بانوی پزشک علائم نبض ملکه را اعلام می کنند

معاینه مجدد یانگوم و یئول


ولی پزشک مسئول با وجود مخالفت پزشکان دیگر به گفته یانگوم اعتقاد بیشتری دارد و اعلام می کند تشخیص بانو یئول به نتیجه نرسید و مسئولیت درمان و تشخیص یانگوم را می پذیرد...
پزشک از یئول می خواهد که برای طب سوزنی ملکه آماده شود ولی یئول اعلام می کند که چون نبضی که یانگوم اعلام می کند احساس نکرده اعتمادی برای انجام ندارد و در نهایت پزشک مسئول از یانگوم می خواهد تا ملکه را طب سوزنی کند...

یئول ازانجام طب سوزنی سر باز می زند


و یانگوم با موفقیت او را طب سوزنی می کند...

یانگوم طب سوزنی می کند


و درمان را ادامه می دهد...

درمان ادامه می یابد


و یونسنگ نیز برای اینکه مشکلی برای یانگوم پیش نیاید برای سلامتی ملکه دعا می کند...

یونسنگ برای سلامتی ملکه دعا می کند


همه پزشکان نگرانند که آیا این درمان و تشخیص صحیح بوده یا خیر! دو روز می گذرد و هیچ بهبودی در ملکه حاصل نمی شود
داگو به افسر مین خبر می دهد که یانگوم خود را در جریان بیماری ملکه وارد کرده است ، افسر مین حسابی نگران می شود...

داگو به مین خبر می دهد


خبر عدم بهبودی ملکه به گوش شاه می رسد شاه تصمیم می گیرد ملکه را سریعاً ملاقات کند... ولی ملکه در همین موقع مشغول خونریزی بود!


همه وحشت می کنند ولی سرانجام بچه مرده دیگری خارج می شود.. و یانگوم خیالش راحت می شود..


شاه از این واقعه (خروج بچه) واقف شده و به پزشکان می گوید کارشان را بدرستی انجام داده اند...

شاه از کار پزشکان راضی است


یئول نیز از پزشکان تقاضای انزال درجه می کند ولی پزشک مسئول از انجام اینکار جلوگیری می کند و پس از خروج پزشکان او به یانگوم چهره دوم خود را نشان می دهد و به او می گوید چرا مرا از روی عمد نابود کردی؟!

یئول چهره دیگر خود را به یانگوم نشان می دهد


یانگوم که در بدو اخراج از قصر بود دوباره در قصر ماندگار شد و پزشکی که بانو چویی به او دستور بیرون راندن یانگوم را داده بود از مادام چویی فرصت دیگری می خواهد...


یانگ داک نیز در این فرصت درمانگاه و داروخانه خود را در چوسان برقرار کرده بود و یانگوم به ملاقات او می آید...

یانگ داک داروخانه و درمانگاه جدید تاسیس می کند


افسر مین و وزیر نیز تصمیم می گیرند برای تجهیز سلاح به شاه پیشنهاد کاهش زمین های صاحب منصبان را ارائه کنند که البته با موافقت شاه روبرو می شود.

پیشنهاد تجهیز سلاح در برابر کاهش زمین های صاحب منصبان


وزیر اوگیومو که دارای بیشترین تعداد زمین های تقدیمی بوده با این وضعیت سخت عصبانی می شود و جلسه ای با صاحب منصبان ترتیب می دهد که البته بانو چویی اعلام می کند که ترتیب کارها را می دهد!

جلسه ترتیب داده شده


در همین وضعیت خبر می رسد که ملکه مادر درمان را متوقف کرده است.. شاه به ملاقات ملکه مادر می رود و ملکه مادر به او می گوید : "از کی تاحالا نگران من شدی برگرد و هرگز نمی خواهم تو را ببینم ، چطور توانستی پزشک خانواگی مرا مرخص کنی و به جایش پزشک دیگری بیاوری"!

ملکه مادر از درمان سرباز می زند


و مادام چویی از این حیله خشنود می شود و...

 

و این توطئه دیگری از طرف چویی بود

 

خلاصه قسمت 35 .............................(نظر یادنت نره.......

... گیومیونگ و یانگوم بار دیگر همدیگر را در جلسه ترتیب داده شده در مورد بیماری ملکه می بینند و یانگوم می فهمد هم اینک گیومیونگ بانوی اول و مادام چویی بانوی منشی های قصر است.

گیومیونگ و یانگوم رودروی هم


از شین بی و یانگوم خواسته می شود تا به بانوان پزشک مسئول برای جلوگیری از سقط جنین ملکه کمک کنند.

یانگوم به عنوان دستیار پزشکان بانو


در حین کمک یانگوم به بانوان پزشک ، بانوی منشی ها (مادام چویی) وارد می شود و ناگهان یانگوم را مشاهده می کند! چویی به او می گوید : "تو اینجا چکار می کنی" ولی یانگوم می گوید ملکه خونریزی کرده است!

مادام چویی با دیدن یانگوم شوکه می شود


تا اینکه بانوی پزشک به پزشک مسئول اطلاع می دهد که ملکه سقط جنین داشته است.
یانگوم که عصبانیت مادام چویی را متوجه شده بود در فکر فرو می رود و کینه درونی اش دوباره بیدار می شود...

یانگوم در فکر


یانگوم وارد آشپزخانه می شود او خاطرات خود و مادام هن را به یاد می آورد

یانگوم و مرور خاطرات مادام هن

تا اینکه گیومیونگ وارد آشپزخانه می شود و از او می پرسد تو یانگومی و یانگوم پاسخ می دهد : متاسفانه بلی! و به او می گوید با وجودیکه ممکن است دیر شده باشد ولی تبریک می گویم که بانوی اول شدی! و ...

یانگوم و گیومیونگ


در حین خروج نیز مادام چویی را می بیند مادام چویی به او می گوید تو فکر کردی اینجا در امان خواهی ماند! چرا برگشتی؟
سپس یانگرو او را می بیند و بسیار تعجب می کند...

یانگرو ، یانگوم را می بیند


گیومیونگ و مادام چویی به آشپزخانه رفته و مادام چویی به گیومیونگ جملات جالبی را می گوید :
"به میونگی سم دادم ولی او دخترش را فرستاد ، او را به عنوان خدمتکار بیرون راندم ولی او دوباره برگشته ، ما با این مصیبت چه کنیم؟!" و گیومیونگ در پاسخ می گوید : "از همان ابتدا نباید کاری می کردیم"

مادام چویی و گیومیونگ درمورد یانگوم می گویند


یانگوم برای جویا شدن از وضعیت دوستانش در قصر از یکی از بانوان دربار سوال می پرسد که بانو مین را می شناسد یا نه ؟ و او می گوید که بانو مین بانوی ملازم است و یانگوم از این نزول موقعیت بانو مین ناراحت می شود ...

یانگوم و سوال در مورد بانو مین


او در قصر در جستجوی دوستانش می گردد...

یانگوم در جستجوی دوستانش

و متوجه می شود که بانو مین در آب انبار قصر کار می کند!

بانو مین یانگوم را می بیند


یانگوم به سوی آب انبار سلطنتی می رود و ناگهان بانو مین یانگوم را می بیند و یکی دیگر  از سکانس های احساسی مجموعه شکل می گیرد...

یانگوم بانو مین را می بیند


یانگوم از وضع یونسنگ و قصر می پرسد ... و بانو مین به او توضیح می دهد که ابتدا بانوی چویی ، بانوی منشی ها را با حیله متهم و اخراج کرد و خود جای او را گرفته و یونسگ هم اینک بانوی فراموش شده شاه است و این هم به خاطر نفوذ بانو چویی است...
بانو مین ، یانگوم را برای ملاقات یونسگ می برد و به او می گوید از وقتی که یانگوم اینجا را ترک کرده او متوسل به دعا شده و برای سلامتی او شبانه روز دعا می کند

یونسنگ متوسل به دعا

 و با ملاقات یونسک و یانگوم سکانس احساسی دیگری شکل می گیرد...

سکانس احساسی ملاقات یونسگ و یانگوم


یونسنگ برای مهمانش (یانگوم) تقاضای غذایی ساده می کند ولی حتی آشپزخانه به او توهین می کنند و یانگوم از این موضوع بسیار ناراحت می شود.
... سپس گیومیونگ با یانگوم شروع به درد و دل می کند...
...وزیر اوگیومو هم متوجه می شود که مین جو سعی دارد تا افراد خود را وارد سیستم امنیت ملی کند با این موضوع مخالفت می کند ولی در نهایت با اجازه رسمی شاه مین جو موفق به ورود اشخاص می شود..

اجازه رسمی شاه مبتنی بر ورد افراد مین جو


...افسر مین به یانگوم هشدار می دهد که باید او را امشب ملاقات کند چون ممکن است بزودی هدف بانو چویی یا وزیر اوگیومو قرار گیرد...
مادام چویی پزشک مسئول سلامتی شاه را برای ملاقات برادرش فراخوانی می کند...

مادام چویی و ملاقات پزشک مسئول


.. به وزیر اوگیومو خبر می رسد که وزیر محلی و مین جو آن ها را برای ملاقات دعوت کرده اند... در مهمانی وزیر محلی از وزیر اوگیومو می خواهد تا به افزایش قدرت محلی او کمک کند ولی وزیر اوگیومو می پرسد اگر مخالفت کند چه؟! مین جو به او توضیح می دهد که غذایی که هم اینک خورده اردک گوگردی بوده و هم اینک آنها هنوز سالم هستند و از بسیاری از توطئه های آنها مطلع هستند و قصد دارند تا نهایت با آنها بجنگند...

مهمانی اردک گوگردی !


همچنین مین جو برادر بانو چویی را در بیرون ملاقات می کند و او را تهدید می کند که اگر بانو سو یانگوم را به هر نحو متهم کند شروع جنگ را عملاً اعلام کرده است...

اخطار افسر مین جو به برادر مادام چویی


برادر چویی پس از بیان گفته مین جو به گیومیونگ می گوید حالا فهمیدی که چرا باید جان بی ارزش مین جو را می گرفتیم... مدتی بعد گیومیونگ تصادفاً مین جو را ملاقات می کند و به آگاهی های لازم را می دهد...
یانگوم در جلب رضایت بانوان به نظر موفق می رسد ...

یانگوم و موفقیت در کسب رضایت بانوان دربار

در این شرایط گیومیونگ وارد شده و با لحن دستوری به او می گوید : "پاهای مرا نیز ماساژ بده!"
یانگوم در حین ماساژ به گیومیونگ می گوید با توجه به پایانه های رگهای پای شما دردی در قلبتان احساس می کنم!

یانگوم پای گیومیونگ را ماساژ می دهد


مادام چویی ، پزشک مسئول را ملاقات می کند و از او می خواهد به نفعی یانگوم را از قصر دفع کند... پزشک نیز به بانو چویی اطمینان کامل می دهد..

مادام چویی از پزشک مسئول می خواهد تا یانگوم را دفع کند


و لذا آموزش دستیاران را بر عهده "جو" قرار می دهد...  همه بانوان پزشک عقیده دارند که با آموزشات غلط "جو" یانگوم و شین بی قطعاً به زودی از قصر اخراج می شوند..

جو به یانگوم و شین بی آموزش می دهد


... در همان ابتدا یانگوم و شین بی به خاطر استفاده از روش "سنگ -وو" و طب سوزنی اشتباه (به دستور "جو") به بانوی پرستار مورد اتهام قرار می گیرند و پزشک مسئول به هردوی آنها اعلام می کند تا آماده باشند تا به اداره محلی اعزام شوند...

یانگوم و شین بی مورد اتهام


یانگوم در همین حین متوجه بی هوشی ملکه می شود...
لذا به کتابخانه می رود و شروع به مطالعه کتب پزشکی می کند و به شین بی می گوید آیا او نیز متوجه تناقض نبض ملکه با گفته های بانوی پزشک شده است؟

اعلام تناقض نبض ملکه با گفته های بانوی پزشک


در همین حین بانوی پزشکی که نبض ملکه را معاینه کرده بود حرف های آندو را می شنود و به سوی آنان می آید و می گوید چطور شما می گویید اشتباه کرده ام؟!

پزشک بانو صحبت های یانگوم و شین بی را می شنود!