تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

افسانه جومونگ رو از ایران دزدیده اند ......

با دیدن متن زیر شوکه شدم شما هم بخوانید !!!!!!!!!!!!!  

 

به یغما رفتن تاریخ ایران ! به کام کره جنوبی و چین در افسانه جومونگ  

 


*  بدبختانه عدم شناخت نسل امروز نسبت به تاریخ باشکوه ایران باعث شده است که بسیاری از داشته های خویش را در دستان دیگران ببینیم و لذت هم ببریم !
سریال افسانه جومونگ ( ساخته کشور کره جنوبی ) در واقع بخشی از تاریخ ایران را ربوده است . آنها نام ارمنستان را لاک گرفته و بر آن سرزمین بویو گذارده اند فرمانروایی ایران را هم سلسله هان نامیده اند  . در تاریخ سلسله ( هان ) سواره نظام زره پوش وجود ندارد این سواره نظام بنا بر همه اسناد تاریخی مربوط به ارتش پارت ایران بوده است . 

 

 

 

یکی از افسران سپاه آهنین ایران در دوران اشکانی (۱۲۳/۱۲۴ تا ۸۸/۸۷ پیش از میلاد) در پایین عکس دیده می شود

 

وقتی از درگیری دولت هان با یاغیان صحبت می شود و بدین خاطر بویو دست به حمله به مناطق اطراف خود می زند در واقع زمانی است که فرمانروایی ایران با یاغیان هوسپائوسینس ( شورشگر تازی ) و  گوردی ین، آدیابن و اُسرائن در باختر و سکاییان در خاور مشغول جنگ است در ضمن مهمترین نکته آنکه گرفتن گروگان از خاندان نافرمان نسبت به فرمانروایی تنها در ایران باب بوده است مهرداد پادشاه اشکانی در ارمنستان ( بخاطر آنکه بی طرفی کشورش را زیر پا گذارده و از رومیان حمایت نمود  ) وارد کارزار شده و آرتاواز شاه ارمنستان را فرمانبردار خویش نمود و تیگران پسر آرتاواز را به عنوان گروگان به پارت فرستاد. رویدادهای بعدی باعث مداخله دوباره ایران شد و ارتش پارت، تیگران را به عنوان شاه بر صندلی پادشاهی به جای آرتاواز قرار داد . کشور بی ریشه کره با استفاده از تمثیل های ایرانی برای خود تاریخ می سازد در سریال یانگوم نخستین رستم زاد ( سزارین ) را به یانگوم منتسب کردند و حال در دل تاریخ اشکانی ما برای سرزمین چوسان خود هویتی حماسی می سازند . باید با هزار درد افسوس گفت به خاطر عدم توجه رسانه های مسئول نسبت به هویت و تاریخ ملی ایران کشورهایی نظیر کره بجای ما ، آنها را به نام خود نموده و در نهایت ما می مانیم و مشتی تاریخ  غیر ایرانی !
بقول ارد بزرگ اندیشمند و متفکر ایرانی : سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند .

برای شناخت بیشتر و بهتر تاریخی که کشور کره جنوبی به یغما برده است نظر شما را به بخش های از تاریخ دودمان اشکانیان و پارت های ایران جلب می کنم :

به مهرداد دوم پادشاه ایران زمین گفتند در کشورداری صبوری کنید اردوان پدر شما و همین طور فرهاد پدر بزرگتان خیلی زود کشته شدند . مهرداد گفت در حالی که هوسپائوسینس ( شورشگر تازی ) و  گوردی ین، آدیابن و اُسرائن در باختر و سکاییان در خاور به جان مردم ایران افتاده و کشتار می کنند سکوت و نرمش به چه معناست . کشته شدن در این شرایط بسیار با ارزش تر از زندگی در خفت و ننگ است .

شجاعت پادشاه ایران مهرداد اشکانی گویای این سخن ارد بزرگ است که : برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است.
مهرداد دستور داد ارتش ایران بازسازی شود استراتژی نظامی خاص اشکانیان ، جنگهای نامنظم توسط کمانداران ورزیده بود که شالودهء ارتش اشکانی را تشکیل می دادند. گروههای سوارکار چالاک و کمانداران قابلی که می توانستند در حال سوارکاری ، از هر سویی، هر هدفی را نشانه روند . علاوه بر این ، تمرینات گروهی پیوسته آنها ،در میدان نبرد ، الگوهای نامنظم ولی هدفمندی از حرکت اسبها را ایجاد می کرد، که به نحوه ای غیر قابل پیشبینی ،به هر سمت و سویی می تاختند و به طور فردی یا گروهی شلیک می کردند . بخش دیگر سپاه مهرداد دوم  سواره نظام زره پوش ایران که در باختر به آن سوارکاران شوالیه و در خاور به آنها سوارکاران آهنین می گفتند تشکیل می داد تمام بدن آنها و حتی بدن اسبهایشان پوشیده از آهن بوده و بدین شکل هر سپاهی را شکافته و به تسلیم وادار می نمودند .  

 

 


فرمانروای ایران یاغی هان باختر و خاور را مطیع خویش نمود و با ووتی فغفور فرمانروای چین از سلسله هان (۱۴۱ تا ۷۸ پیش از میلاد) روابط سیاسی و بازرگانی برقرار نمود .
مهرداد دوم دوباره شکوه را به ایران بازگرداند ... 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

منبع : تبیان

  

 

خلاصه قسمت شصتم سریال افسانه جومونگ


افراد جومانگ پسرعمه سوسانو رو می بینن و مخفیگاهشونو پیدا میکنن،پسر عمه دارویی رو که معلوم نیست اون موقع شب از کجا اورده به سویانگ میده،جومونگ با دیدن سوسانو هری دلش میریزه...

سونگ یانگ که نمیتونه بیشتر از این حقارت رو تحمل کنه تصمیم میگیره به گیه رو حمله کنه

بالاخره سوسانو به هوش میاد و از جومونگ بابت کمکش تشکر میکنه

چون اوضاعش خیلی وخیمه جومونگ پیشنهاد میکنه اون و سه تفنگدار حواس ارتش سانگ رو پرت کنن اینا هم یواشکی جیم بشن

یکی از سربازا سوسانو رو کول میکنه و به دستور جومانگ میرن گیه رو

جومونگ بهشون میگه تا من بهتون اوکی ندادم (اون موقع هم تهاجم فرهنگی بوده)حمله نکنین

 

بالاخره یه جلسه میذارن و تو این جلسه ها هم جومونگ حرف خودشو به کرسی میشونه و میگه باید یه حمله اساسی به اینا بکنیم که ریششون کنده بشه ،اول ازهمه باید به حساب ارتش هان که دارن میان کمک اینا برسیم

سوسانو میرسه خونه و بیهوش و زار و نحیف میفته تو تخت و پزشک معالجه ش میکنه

عوضش یون تابال جلسه میگیره که چیکار کنیم و چیکار نکنیم ،عمه میگه من همین الان میرم به دست و پای سونگ یانگ میفتم ،تا ببخشدمون ،سویانگ ضایعش میکنه و میگه جومونگ گفته تا من بهتون خبر ندادم کاری نکنین

کاهن قصر هم که این همه راه رو کوفته و عنر عنر پاشده رفته پیش همون زن پیشگویی که کمان رو جومونگ داد ،با یه بقچه زیر بغل برمیگرده و به شاه میگه پیشگو کفته از این اب بزن به سرو صورتت بلکه حالت خوب بشه

 

 

 

کاهن دو زاری هم یه مراسم الکی برگزار میکنه و شاه خوب میشه

و اما روز حمله ارتش هان به ارتش دامول میرسه،مو پالمو و سربازا همه جا رو پر از بمبهای دو دی میکنن و وقتی ارتش هان میرسه تیرهای اتشی میندازن و الانفجار!!

توی هر قسمت جومونگ باید یه بخشی از هنرهاشو نشون بده،اینجا هم یه چند  نفر رو با تیر و کمون مرحوم میکنه(مثل می تی کمان که تو هر قسمت تسکه میگفت احترام بذارین)

این یه بلای اعظم بود که سر سونگ یانگ اومد ،برای همین حاکم هیون تو هر چی فحش خارجی بلده نثارش میکنه و میگه 2000تا از نیروهای منو واصل کردی به درک منم همین امشب میام ممکلتتو میگیرم

  این سونگ یانگ بدبخت انقدر خفت میکشه که دیگه روش نمیشه التماس کنه

جومونگ با خوشحالی برمیگرده گوگوریو و اول از همه حضور ملکه تشریف فرما میشن که هنوز بیهوشه


ننه مرده تسو هم که در به در دنبال یه جایی میگرده که تصرف کنه و هیچ جا گیرش نمیاد ،تا میفهمه جومونگ اردوگاه رو ول کرده به امون خدا ،میپره  اونجا و هر چی زن و مرد و بچه ست رو میکشه