تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

تصاویر زیبا . عکس های سریال امپراطور دریا . سرزمین بادها

تصاویر زیبا . تصاویر زیبا . سرزمین بادها . yangom . یانگم . سرزمین بادها . عکس جانگهوا . عکس های بانو جمی . عکس های یانگوم . تصاویر سریال دختر امپراطور . عکس های سریال امپراطور دریا . عکس های یانگم . جانگهوا . عکس هاجین . 11,468,960

خلاصه قسمت 42 سریال جواهری در قصر !

... و یانگوم که بسیار نگران یونسنگ بود در اولین اقدام سعی می کند از دادن غذاهای چرب به او جلوگیری کند...

جلوگیری یانگوم از دادن غذای جرب به یونسنگ


استاد شین هنگامیکه از این موضوع مطلع می گردد کلیه پزشکیاران از جمله یوئلی (یوری) را برای تجمع در اطاق یونسنگ و معاینه وی فراخوانی می کند...

استاد شین و معاینه جمعی یونسنگ


همه پزشکیاران و حتی دستیاران نیز متوجه می شوند که یونسنگ فشار خون دارد و پزشکان هنگامیکه یوئلی را مورد بازخواست قرار می دهد به سادگی می گوید : واقعاً تشخیص ندادم!

یوئلی (یوری) می گوید تشخیص ندادم !


با وجود درخواست استاد شین به اخراج یوئلی لیکن پزشک مسئول که خود نیز از این نوع نیرنگ ها بی بهره نبود تنها با انزال درجه یوئلی ماجرا را خاتمه می دهد..
آخرین دیالوگ هایی که در حیاط قصر بین شین بی و یانگوم رد و بدل می شود نغمه ای از خاطرات گذشته و هشدارهای یانگوم را یادآوری می کند...

هشدار یانگوم به یوئلی


یانگوم با توضیح شرایط به بانو مین آخرین توصیه های ضروری در مورد یونسنگ را گوشزد می کند...

توضیحات لازم یانگوم به بانو مین


یانگوم ، افسر مین را در حیاط قصر ملاقات می کند و نگرانی خود را در مورد صدمه اطرافیانش در صورت تعلل از اقدامی اساسی به او اطلاع می دهد. افسر مین جو به او می گوید در این شرایط هنوز کاری مشکل است ولی یانگوم ادعا می کند که بعضی مواقع برای مسایل سخت نیز باید راه حلی یافت و نباید صبر کرد تا آسان شوند او بهترین راه را پی بردن به علت بیماری پادشاه از آن زمان تا حال اعلام می کند...

یانگوم به مین می گوید باید اقدامی کنیم


با توجه به اینکه او نمی توانست پادشاه را از نزدیک معاینه کند ، فکری به نظرش می رسد و آن دستیابی به اسناد سوابق پزشکی پادشاه است با وجودیکه افسر مین به او گوشزد می کند که دستیابی به چنین اسنادی امری خطرناک و تقریباً امکان ناپذیر است ولی یانگوم دست از تلاش بر نمی دارد..
او درگذشته نیز تقاضای مشاهده سوابق پزشکی شاه را از کاردار دربار کرده بود و او به شدت با او برخورد کرده بود...

یانگوم برای بدست آوردن اسناد قبلاً نیز تلاش کرده بود


حتی داگو و همسرش نیز نگران سلامتی یونسنگ بودند بطوریکه قطعه سنگ بینی یکی از مجسمه های بودا که اعتقاد داشتند لمس آن به راحتی زایمان کمک می کند با زحمت جدا می کنند و  به یونسنگ می رسانند!!

بینی مجسمه بودا


یانگوم از استاد شین تقاضا می کند تا با توجه به اینکه پزشک ملکه است اجازه دهد سوابق ملکه را بررسی کند ولی پزشک شین انجام چنین عملی را بسیار پیچیده و تا حدودی غیر ممکن می داند...
یانگوم که از دسترسی به سوابق سلطنتی با روال عادی نا امید می شود بطور مستقیم از ملکه درخواست می کند تا اجازه دهد تا سوابق پزشکی او را مطالعه کند ...

درخواست یانگوم از ملکه برای مشاهده سوابق درمانی وی

ولی پزشکان با شنیدن چنین موضوعی یانگوم را مورد بازخواست قرار می دهند و از یانگوم می خواهند تا تقاضای خود را از ملکه پس بگیرد ولی یانگوم به پزشکان صریحاً اعلام می کند که نمی تواند و پزشکان با کینه ای دوباره با توجه به درخواست ملکه این اجازه را برای وی صادر می کنند...
ورود و خروج به محل نگهداری سوابق سلطنتی ، تحت شرایط امنیتی خاص امکان پذیر بود بطوریکه تنها به او 4 ساعت اجازه مطالعه داده می شد و امکان رونوشت و یا دست زدن به سایر اسناد به غیر از اسناد ملکه را نداشت چه برسد به خارج کردن اسناد !

محافظت از اسناد و سوابق شاه تحت تدابیر شدید امنیتی


یانگوم پس از ورود از اغفال لحظه ای مراقب سوء استفاده می کند و یکی از اسناد سوابق پزشکی شاه را برداشته و به طرز ماهرانه ای آن را در جوراب خود پنهان می کند..

یانگوم اسناد شاه را می دزدد!


بطوریکه حتی ، با وجود بازرسی بدنی در حین خروج ، نگهبان متوجه این امر نمی شود...

بازرسی بدنی یانگوم


بدین ترتیب یانگوم موفق به سرقت یکی از اسناد سوابق پزشکی شاه می شود ( شاید یانگوم با این امر اثبات می کند که او حتی در دزدی نیز باهوش است!)
یانگوم پس از سرقت از این محل خطرناک ، سراسیمه به پیش یونگ داک می رود و یانگ داک به سرعت از روی سوابق پزشکی رونوشت تهیه می کند ولی یانگوم به یانگ داک می گوید قصد دارد فردا نسخه دیگری از سوابق را بیاورد! حتی یانگ داک نیز به او می گوید تو دیوانه ای!

دادن سوابق به یانگ داک برای کپی و بررسی


یانگوم بارها اسناد پزشکی سلطنتی شاه را دزدیده و  برای تهیه رونوشت به آن ها را به یانگ داک می دهد!!!

سایر سوابق شاه


گیومیونگ نیز در فرصتی مناسب ، آخرین تلاش خود را برای بدست آوردن مین جو انجام می دهد و برای اولین بار و برای اولین شخص جملاتی بر گرفته از احساس واقعی خود را بیان می کند.. که البته ناکام می ماند...

گیومیونگ غذای برای افسر مین تهیه می کند


گیومیونگ به چویی اعلام می کند هم اینک هر نقشه ای داری پیاده کن و من مانع شما نیستم! خاندان چویی هم که قصد داشتند افسر مین را به ارتباط با یانگوم متهم کنند با نیرنگی برای جمع آوری مدرک فردی را به پیش داگو می فرستند و با مست کردن داگو ....

داگو را برای کشیدن اطلاعات در مورد روابط پنهایی یانگوم و مین مست می کنند


که خوشبختانه همسر داگو به موقع وارد عمل شده و داگو را از صحنه خارج می کند...

همسر داگو به داد دخترش می رسد!


در این وضعیت یانگوم آخرین سابقه پزشکی را به یانگ داک می رساند...
همسر داگو که بسیار نگران یانگوم است به او نصحیت می کند تا ارتباطش با مین جو را قطع کند وگر نه او و مین جانگ هو جان سالم به در نخواهد برد..

همسر داگو به یانگوم می گوید به دلیل عدم تطابق طبقات امکان ازدواج وجود ندارد


در این موقعیت شاه دچار بیماری می شود

شاه بیمار می شود

و پزشک مسئول که مدتهاست بیماری شاه را بدرستی تشخیص نمی دهد ، به دنبال جریان فکری سوابق شاه برای بررسی سوابق وی به محل نگهداری اسناد سوابق شاه می رود ولی خوشبختانه به دلیل فراخوانی وی متوجه کمبود اسناد نمی شود!

کمبود اسناد مربوط به شاه


یانگوم در این فرصت آخرین سابقه پزشکی شاه را به جایش باز می گرداند ، با خیال اینکه کسی از این ماجرا مطلع نشده است...

یانگوم سند سوابق پزشکی را به سر جایش بر می گرداند


ولی پس از مدتی گارد امنیتی خصوصی شاه بطور بسیار آرام و مخفیانه او را دستگیر می کنند

گارد امنیت خصوصی شاه یانگوم را آرام دستگیر می کنند


و برای تحقیقات و بازجویی به مقر حفاظتی خود می برند و به او اطلاع می دهند که آنها ماموران ویژه ای هستند که به شدت از مسایل خصوصی خانواده شاه محافظت می کنند و هر کس به نحوی اطلاعاتی از این بخش خارج کند بدون کوچکترین اثری کشته می شود...

یانگوم تحت بازجویی شدید


مامور تحقیقات به او می گوید چرا او این اسناد را خارج کرده است.. یانگوم برای اولین بار همه چیز را انکار می کند... ولی ماموران به او می گویند کار از انکار گذشته است!

کار از انکار گذشته است!


مادام چویی کل قصر را بسیج می کند تا بفهمد یانگوم به چه علت تحت چنین بازجویی هراس انگیزی قرار گرفته است..

مادام چویی متوجه دستگیری یانگوم می شود


آخرین بیان ماموران امنیت خصوصی شاه حکایت بر کشتن یانگوم بدون بر جای ماندن کوچکترین اثری در نیمه شب دارد...
آخرین ملاقات یانگوم با رئیس کارداران و ماموران امنیت خصوصی است و به او توضیح می دهد که او برای نجات جان شاه این امر را انجام داده است...
مادام چویی که بالاخره با تمام تلاش از این موضوع مطلع می شود می فهمد که هدف یانگوم از دزدیدن اسناد افشای اطلاعات گذشته بوده است و اعلام می کند حتی بدون تکان دادن  انگشتانش یانگوم مرگی آرام و بی سر و صدا را برای خود فراخوانی کرده است!
یانگوم بالاخره با وساطت عمیق کاردار ارشد ، آزاد می گردد ولی ناگهان مادام چویی که از موضوع مطلع شده بود کاردار ارشد و یانگوم را در حیاط می بیند و به کاردار اعلام می کند : "پس تو می خواهی به شاه خیانت کنی" 

تو می خواهی به شاه خیانت کنی؟

خلاصه قسمت 41 سریال جواهری در قصر!

.. بانو چویی که در ابتدا از درمان توسط یانگوم خودداری می کند ولی با وجودیکه گیومیونگ یانگوم را از درمان بانو چویی نفی می کند مادام چویی در نهایت تصمیم می گیرد که یانگوم او را مداوا کند!

یانگوم ، بانوچویی را مداوا می کند


او به گیومیونگ می گوید چرا زمانیکه کاری نکردم از یانگوم بترسم! و حتی یانگوم را با گفتن حرف هایی در مورد بانو هن تحریک می کند بطوریکه شاید یانگوم لحظه ای قصد می کند او را با طب سوزنی به هلاکت برساند

لحظه ای یانگوم فکر انتقام به سرش می زند


ولی هرگز چنین نمی کند! و از بانو هن می خواهد تا او را هدایت کند بطوریکه بتواند از راهی صحیح انتقام بگیرد...

و سرانجام یانگوم پزشکی را ابزاری برای انتقام قرار نمی دهد


وزیر اوگیومو که از دست افسر مین جانگ هو بسیار عصبانی بود او را متهم به ترک وظیفه خود ، فقط برای نجات جان یک پزشک بانو نمود و گزارشی بر علیه وی تقدیم شاه می کند...

استیضاح افسر مین جانگ هو

گزارشی در مورد شهر طاعون زده


به طوری که افسر مین جو بر کنار می شود!
با این وجود مردم افسر مین جو را دوره می کنند و به او می گویند که پس از آن بیماری آذوقه ای برای خوردن ندارند! ولی متوجه می شوند که افسر مین بر کنار شده و نمی تواند دستوری صادر کند... ولی افسر مین به مردم قول می دهد تا رئیس افسران منطقه را ملاقات کند..

مردم افسر مین را احاطه می کنند


وزیر چپ ، گزارشی دقیق از عملکرد مین جو به شاه تقدیم می کند و شاه که متوجه ماجرا می شود افسر مین جو را دوباره به کار خود بر می گرداند و حتی به خواستار ارتقای درجه وی می شود...

شاه مین جو را دوباره منصوب می کند


و سرپرست پزشکان بانو ، از یانگوم می خواهد علت سرپیچی از دستورات را بگوید ولی یوئلی سخت ادعا می کند که فرمان را به یانگوم درست ابلاغ کرده است..
جودونگ که دستور یوئلی مبتنی بر رفتن از شهر را شنیده بود با اصرار شین بی ، موضوع را به رئیش پزشکان اطلاع می دهد ولی پزشکان تصور می کنند که یانگوم از آن ها خواسته تا چنین بگویند...
در نهایت سرپرست پزشکان با اشاره به این نکته که قبل از آمدن یانگوم این دردسرها وجود نداشته او را به دفتر خدمات شهری می فرستد!

یانگوم قصد عزیمت به دفتر خدمات شهری را دارد


یانگوم در نیمه راه افسر مین جو را می بیند.. افسر مین جو با شنیدن ماجرا از یانگوم می خواهد که از رفتن منصرف شود و همراه وی برود...

یانگوم در نیمه راه مین جو را می بیند


افسر مین جو ، یانگوم را به پیش سرپرست پزشکان می برود و به سرپرست پزشکان اعلام می کند که لازم نیست یانگوم را به خدمات شهری بفرستد...

افسر مین به سرپرست پزشکان دستور می دهد!


سرپرست پزشکان به مین جو اعلام می کند که این امر در حیطه مسئولیت های او است و وی حق دخالت ندارد... ولی دکتر شین اعلام می کند که افسر مین جو ارتقای درجه گرفته و اکنون صاحب منصب دوم داروخانه است!

سرپرست پزشکان تعچب می کند


با وجودیکه یوئلی در کار خود موفق نمی شود بانو چویی پاداش شرط شده یوئلی را به او می دهد و از او می خواهد تا در ازای این پاداش در خدمت او باشد..

مادام چویی ، پاداش یوئلی را می دهد!


در همین موقع ، داگو و همسرش به یانگوم خبر می دهند که یونسنگ حامله است...

خبر حاملگی یونسنگ به یانگوم می رسد


زمانیکه بانوان دربار می شنوند که یونسنگ فرزند شاه را همراه دارد ، برای عذرخواهی به خاطر کم محلی های خود به پیش او می روند و رفتار همه با او متفاوت می شود!

بانوان پزشک از یونسگ عذرخواهی می کنند


یانگرو با هدایایی نزد یونسنگ می آید و از او خواهش می کند که بانوی ملازم او شود ولی یونسنگ به او اطلاع می دهد که بانوی ملازم را انتخاب کرده ام و او بانو مین است!

یانگرو هدایایی به یونسنگ تقدیم می کند


با توجه به افزایش درجه بانو یونسنگ ، بانوی اول موظف می شود تا برای او غذا تهیه کند و یونسنگ نیز که هنوز کینه گیومیونگ را در دل داشت ، از غذای او بار ها شکایت می کند و او را مجبور می کند بارها غذا را تغییر دهد!

بانوی اول برای یونسنگ غذا می پزد


بدین ترتیب ملکه دستور می دهد تا برای یونسنگ که فرزند شاه را در شکم دارد جشن ویژه ای برگزار شود...

جشنی برای یونسنگ


و بانوی اول و بانو چویی مجبور می شوند تا مراسم احترام و تشکر را نسبت به او به جای آورند... یونسنگ به آنها می گوید جداً که نمی توان به آینده مطمئن بود! تا دیروز چه کسی فکر می کرد بانوچویی به من تبریک بگوید! اگر بانو یونگ اینجا بود حسابی لذت می برد!

بانوان چویی در مراسم احترام و تقدیر از یونسنگ


خاندان چویی که موقیعت خود را بسیار متزلزل می بینند از اینکه مبادا یونسنگ فرزند پسری بدنیا بیاورد شدیداً هراس زده اند بطوریکه اینبار به جای یانگوم در پی نقشه ای برای یونسگ هستند!
یونسنگ از یانگوم می خواهد تا پزشک شخصی وی شود ولی پزشکان تصمیم می گیرد یو ئلی این کار را انجام دهد!
در این وضعیت یوئلی به یانگوم می گوید که اشتباه کرده و بسیار احمق بوده که با او مبارزه کرده و لطفاً دیگر او را تحریک نکند...

یوئلی می گوید اشتباه کردم


بانو چویی که منتظر چنین فرصتی بود از یوئلی می خواهد به نحوی بچه یونسنگ را نابود کند...

درخواست بانو چویی از یوئلی برای نابودی بچه شاه


یوئلی که در نبض بانو یونسنگ احساس فشارخون بالا را مشاهده می کند بر خلاف معمول داروی نامناسبی که برای کم خونی است و سبب شدت بیماری می شود به او تجویز می کند تا بچه او سقط شود..
بانو مین از یانگوم می خواهد تا یواشکی سری به بانو یونسنگ بزند زیرا بانو یونسنگ وقتی یوئلی را می بیند با وجود تلاش یوئلی بی تابی می کند... یانگوم نیز این درخواست را می پذیرد...
ولی متوجه علائمی مشکوک می شود و هنگامیکه نبض او را معاینه می کند متوجه فشار خون بالای یونسنگ می شود...

یانگوم به فشار خون بالای یونسنگ پی می برد


او برای اطمینان یکبار دیگر علایم کامل فشار خون بالا و پایین را از استاد شین می پرسد...

یانگوم علایم فشار خون را از استاد شین می پرسد


و جان یونسنگ و فرزندش را سخت در خطر می بیند...

یانگوم جان یونسنگ و فرزند شاه را سخت در خطر می بیند

خلاصه قسمت چهلم جواهری در قصر!

... و یانگوم تمایلی برای خروج از منطقه شیوع بیماری ندارد و اعلام می کند شرایط او با مردم شهر یکسان است و همکارانش او را تنها رها کرده اند تا بمیرد او افسر مین جانگ هو می پرسد من چه اشتباهی کرده بودم؟...

یانگوم در حضور افسر مین


افسر مین جو به او می گوید او اشتباه و گناهی مرتکب نشده است بلکه فقط مانعی برای افراد سود جو است ! و به او می گوید ضعف خود را دور کنید چون من بانو سوی ضعیف دوست ندارم !!

اشک در چشم یانگوم


یانگوم و مین جو توسط مردم شهر احاطه می شوند ، مردمی که به جهت رها شدن از سوی ماموران دولتی بسیار عصبانی بودند و حتی تصور می کنند یانگوم برای نابودی کامل آنان در شهر باقی مانده است...

مردم می هوان جر و


مردم شهر شروع به زدن افسر مین جو می کنند...

آقا نزن


یانگوم که نمی تواند این صحنه را تحمل کند به مردم شهر اعلام می کند که او یک بانوی پزشک است و قصد دارد تا همه مردمان شهر را مداوا کند! او اعلام می کند کودکان و بیماران را به بیمارستان منتقل کنند...

یانگوم ....


یانگوم که داروی بسیار کمی از شهر مجاور همراه خود آورده بود ... نمی توانست با این مقدار دارو کسی را درمان کند ... و حتی میزان کم دارویی که او تهیه کرده بود را کسی می رباید...

همه دارو می خوان


مردم شهر که از عدم وجود دارو در در شهر مطلع می گردند دوباره به افسر مین جو هجوم می آورند ولی یانگوم مجدداً جان او را نجات می دهد..

دوباره زدن


و مردم اجازه می دهند تا افسر مین برای تهیه دارو از شهر خارج شود و به او اخطار می دهند اگر پس از یک روز باز نگردد بانو پزشک سو یانگوم را سریعاً می کشند..


لذا افسر مین برای تهیه دارو از شهر خارج می شود و یانگوم در شهر به تنهایی باقی می ماند...


یانگوم که کم کم امیدش به بازگشت افسر مین جو کم شده بود در دل خود می گوید همین که بار اول بازگشتی تا مرا پیدا کنی برای من کافی بود...

در حال مدوا 


یانگوم که آن شب تماماً به مداوای بیماران مشغول بود دیگر هیچ توانی برایش باقی نمانده بود و ضعف بر او چیره شده بود با این وجود نمی توانست به ندای بیماران در حال مرگ پاسخ ندهد و همه بیماران از او می پرسیدند آیا افسر مین جو با دارو باز خواهد گشت؟...

افسر مین باز خواهد گشت


این جمله آنقدر تکرار می شود که او نیز تصور می کند که افسر مین جو هرگز به شهر باز نمی گردد تا کشته شود...

مردم می پرسند که افسر مین بر می گردد

(هیچ صاحب منصبی به شهر طاعون زده نمی آید تا اثبات کند صاحب منصبی با فکر است)

مثلا دران چاره می کنن


افسر مین جو به شهر مجاور می رسد ولی متوجه می شود که در آن شهر نیز بیماری شیوع پیدا کرده است و دارویی برای تهیه نیست..

افسر مین ...


و حتی گیومیونگ از یو-ری (یوئلی) می پرسد برای این کارش چه مزدی می خواهد و یو-ری جواب می دهد مالکیت تام مزارع گیاهان دارویی چویی را !!!

کیو میونگ


مردم که ضغف شدید یانگوم را مشاهده می کنند فکر می کنند او آنها را فریب داده و خود تمام این مدت این بیماری را داشته و فقط افسر مین را رهایی داده است بعلاوه اینکه افسر مین جو صبح نیز باز نمی گردد...

اعصاب خورد


یانگوم را در انباری زندانی می کنند و حتی قصد دارند او را بکشند که پیامی می رسد آتش آتش! و فرصت نمی کنند یانگوم را بکشند..

یانگوم زندانی


کل شهر در آتش می سوزد و یانگوم هنوز در انبار زندانی است و دود انبار را پر کرده است.. او فریاد می زند کمک کمک ولی ظاهراً هیچ کس نیست که به داد او برسد..


یانگوم که دیگر رمقی ندارد نیمه بیهوش در کف انبار می افتد و فقط به لحظات مرگ مادرش و بانو هن فکر می کند.. و هیچ امیدی برای زندگی ندارد ...

در انبار


در این لحظه افسر مین جو به شهر باز می گردد و شهر را می بیند که در آتش می سوزد و اثری از یانگوم نیست او حتی محل او را نمی داند ولی به جستجو ادامه می دهد..

افسر مین اومد


او در نهایت او را در حالت بی هوش می یابد و از آتش خارج می کند...

برو بیرون


او که فکر می کند یانگوم دنیا را ترک کرده سراسیمه  و پیوسته به او می گوید تا به هوش بیا...

او و و و و


تا اینکه بالاخره یانگوم به هوش می آید یانگوم از افسر مین تقاضای بخشش می کند زیرا به او می گوید دیگر امیدی برای بازگشت او نداشته است..

نه بابا


آندو به شهر بازمی گردند و افسر مین جو به مردم می گوید که مگر به شما نگفتم که باز می گردم و اعلام می کند برایتان پزشکی از شهر آورده ام....


وقتی یانگوم از یانگ داک می پرسد که چطور توانسه به شهر وارد شود می گوید : به آنها گفتم من هم بیمارهستم...

از کجا!!!!!!!!!!!!!111


مادری نوزادش را پیش یانگ داک می آورد و اعلام می کند که در شهر قطحی بوده امیدی نداشته و مجبور شده با وجود طاعون به او شیر دهد ولی هنگامیکه یانگ داک او را معاینه می کند متوجه می شود که علامتی از بیماری در او وجود ندارد... و یانگ داک متوجه می شود که این بیماری واگیردار نیست...

مادر غصه دار


یانگوم از مین جو می خواهد تا از خانواده ها سوال کند تا ببیند آیا تمام اعضا به بیماری دچار شده اند و خود نیز برای بررسی بیشتر به گردش در شهر می پردازد...

همه هستند


در قصر نیز دیگر هیچ امیدی به بازگشت یانگوم ندارند و حتی برای خالی کردن پست او نیز اندیشیدند ولی به قصر خبر می رسد که شهرهای دور نیز دچار بیماری شده اند.. و شاه از این موضوع بسیار نگران است..

در حال تصمیم


و یانگوم در نهایت مبدا بیماری را در گیاهان مزارع می یابد و متوجه می شود مردم این جا به دلیل قحطی امسال از محصولات آفت زده و سمی استفاده کرده اند و حتی شهر های مجاور و کوهستان ها نیز مزارع دچار بیماری شده اند...

یانگوم در حال حل مسعله

و نتیجه می گیرند که این بیماری طاعون نیست بلکه مسمومیت غذایی حاصل از مصرف گیاهان آفت زده است..

مسعله رو حل کرد


لذا یانگ داک و یانگوم زنجبیل را که خاصیت سم زدایی داشت به مردم توصیه می کنند...

پیش به سوی مداوا


حال مردم بهتر می شود ولی به دلیل عدم وجود آذوقه در شهر مردم در قحطی و گرسنگی قرار می گیرند...

قحطی


افسر مین و یانگوم برای تهیه آذوقه به شهرهای مجاور می رود ولی متوجه می شود که تمام شهرها دچار بیماری شده اند و مزارع همه آفت زده است...

افسر مین


بانو چویی هم که متوجه می شود پزشک بانو کارش را خوب انجام داده  قصد دارد تا پاداش بزرگ او را که مالکیت تام مزارع دارویی چویی چویی بود به او واگذار کند که ناگهان خبر می رسد یانگوم برگشته است!

یانگرو داره خبر می ده


هنوز یانگوم و مین جو به قصر بر نگشتند که اعلام می کنند شما دوتا اخراجید !! ولی مین جو توضیح می دهد که قضیه مهمتری در میان است.. و منشاء بیماری را یافته اند..

افسر مین تو ضیح می دهد


بانو چویی که از این موضوع عصبانی است اعلام می کند چنین چیزی ممکن نیست و ادعا می کند بانوان هر روز در قصر از این سبزیجات می خورند..

عصبانی

و برای اثبات ادعای خود در مقابل چشم همگان از سبزیجات وارد شده به قصر استفاده می کند...

داره می خوره


و او نیز به سرعت بیمار شد...

بانو چویی بیمار


و یانگوم را برای مداوی او به اتاقش اعزام می کنند ولی او به محض اینکه یانگوم را می بیند تعجب می کند و به او می گوید چرا تو؟

یانگوم برای مدوای ...